اولین پری تون یادتونه ؟ به مامانتون چطوری گفتین ؟؟بیاین بگین .من خودم سیزده تیر 94 شدم دوشنبه بود و ماهم از سفر شمال اومده بودیم شب متاسفانه بخاطر اینکه مامانم بی خبر یه کرم500 هزار تومنی خریده بود( 500هزار تومن اون زمانا😜) دعواشون شد و بابام تو هال خوابید ماهم رفتیم پیش هم خوایدیم منو ابجیو داداشام . صبح من بیدار شدم واسه صبحانه احساس خیسی شدیدی داشتم رفت دسشویی و دیدم بعلهههه مادم هم اصلا دربارش توضیحی نداده بود واقعا خیلی بده که مادرا توضیح ندن منم کاسه چکنم چکنم دستم گرفته بودم و اون روزو با دستمال تموم کردم اما فرداش دلدرد وااااااااقعا وحشتناک داشتم و فکر میکردم دارم تموم میکنم میمیرم . مامانم شک کرده بود و بابارو دنبال نخود سیاه فرستادو گفت چی شده ؟ منم عوض جواب عر عر گریه میکردم قشنگ یادمه مامانم یهو تو سرش زد جلوم افتاد زمین موهاشو کشید گفت بدبخت شدم چی شده ؟ منم گفتمو مامانم گفت خاک تو سرت فکر کردم چی شده . خندیدو میدونین تو توضیحش چی گفت گفت خانما هر ماه ازشون خون میره تا قدشون بلند شه واقعا که منم بچه دوازده سیزده ساله باور کردم لی لی کنان رفتم بازی . اخه مادر من اون توضیح چی بود گفتی حالا که فکر میکنم میبینم من چقد خنگول بودمو ساده . شما هم خاطراتتونو تعریف کنید 😚😘😢😂😂😎
خَنًدَتوً با دٌنیا عَوَضً نِمیکٌنَمً دِلبَرً خوش خَنًدهً مَن
وای من مثل شماها نیستم صد رحمت به شماها من حتی خون رو ندیدم همینطوری تو خونه راه میرفتم نگو شلوارم خونی بوده داداشمم دیده... خواهرم دید اومد بهم توضیح داد.... تو بچگی بد بزرگ شدیم😒
من یادمه خواهر بزرگم کلی با التماس ب مامانم میگف ب بابا چیزی نگی هااا ا۷رش عصر ک شد بابا با ی جعبه شیرینی و لب خندون اوند خواهرمو بوووسید اینم از رازداری مامانم 😣 و این جریان سر همه ما تکرار شد