من درحد ترسوندن مادرو مادرجون و پدر و بچه های فامیل و مردم تو خیابون و...اصلا تخس نبودم.
اخرین بارم چن روز پیش با همسر و پسرم داشتیم اب بازی میکردیم همسرم گفت نکن وگرنه گازت میگیرم.من جلوی سینک بودم.یهو سایشو دیدم داره میاد.داشتم ظرف میشستم دستکش کفی بود شیرجوش دستم بود یهو ناخوداگاه کوبیدم تو سرش.از خنده تعادلم ازدست رفت نشستیم.همسرم طفلک سرش باد کرد و قرمز شد.شوک بود تا نیم ساعت