2777
2789
عنوان

بیاین از اولین چیزایی که به نظرمون باکلاس می اومد، بگیم🤗😆

| مشاهده متن کامل بحث + 1901 بازدید | 159 پست
😄😄😄😄یه برنامه کودک بودمحمودشهریاری مجری بودتویه مرحله اونابایدتویه زمان خاص رولت میخوردن اوناهم ...

😃😃😃

در این فکرم من و دانم که هرگز    مرا یارای رفتن زین قفس نیست    اگر هم مرد زندانبان بخواهد       دگر از بهر پروازم نفس نیست    
وای من به جات ضعف کردم چی جور طاقت اوردی🥺😆

خیلی حس بدی بود

کاهو با یه سس تند یک‌طرف درد اندازه‌ی بز فرانسوی بلد نبودن در برابر کسی که عین بلبل فرانسوی حرف میزنه یک‌طرف

بعد از اون شب به شدت به جمله‌ی کبوتر با کبوتر باز با باز پیبردم‌ ولی این لامصب سیمرغ بود🤦🏼‍♀️😅

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خیلی حس بدی بود کاهو با یه سس تند یک‌طرف درد اندازه‌ی بز فرانسوی بلد نبودن در برابر کسی که عین بلبل ...

😆😆😆 چه بامزه توصیفش کردی




در این فکرم من و دانم که هرگز    مرا یارای رفتن زین قفس نیست    اگر هم مرد زندانبان بخواهد       دگر از بهر پروازم نفس نیست    

وقتی هم مهمون می اومد برامون من و خواهرم بدو بدو میرفتیم تو حیاط و به نوبت با کفشای پاشنه بلند خانمی که مهمون بود، راه می رفتیم😬

در این فکرم من و دانم که هرگز    مرا یارای رفتن زین قفس نیست    اگر هم مرد زندانبان بخواهد       دگر از بهر پروازم نفس نیست    
اره همینطوره چندروز دیگه هم ان شاءالله عقدمونه

انشالله خوشبخت و عاقبت به خیر شی عزیزم❤️🤗

در این فکرم من و دانم که هرگز    مرا یارای رفتن زین قفس نیست    اگر هم مرد زندانبان بخواهد       دگر از بهر پروازم نفس نیست    

اولین باری هم که خونه مادرشوهر داشتم غذا میخوردم

سعی می‌کردم خیلی آروم و با کلاس باشم

یه تیکه کوچیک استخون مرغ توی قاشقم بود و رفت تو دهنم

یه دور نگاه کردم سفره رو دیدم نمیشه دست ببرم تو دهنم استخون دربیارم🤦🏼‍♀️ 

جوییدمش😫 قورتش دادم🥺

در این فکرم من و دانم که هرگز    مرا یارای رفتن زین قفس نیست    اگر هم مرد زندانبان بخواهد       دگر از بهر پروازم نفس نیست    

منو دختر عموم کلاس دوم و سوم بودیم،آقا فرق دلستر و رانی ماالشعیر نوشابه و همه نوشیدنی هایی که تو قوطی بودن رو نمی‌دونستیم فکر میکردیم همه یکین و نقشه می‌کشیدیم بریم از اینا بگیریم ،خب خدایی گرون  هم بودن برا ما،تا یه روز رفتیم پول تو جیبی که برا مدرسه بهمون دادن رو یکی یدونه باهاش خریدم بعدش بازش کردیم خیلی تلخ بود😢😢😢😢خلاصه گند زد به تموم رویاهمون😂😂😂😂فکر میکردیم هرکی ازشون بخوره فوق لاکچری😎😎😎😎

اگر عشق در زندگی ات باشد...جای خالی خیلی چیزها برایت پُر میشود...اما اگر عشق نباشد...مهم نیست در زندگی ات چه چیزهایی داشته باشی...هرچه داشته باشی باز هم چیزی کم داری...
منو دختر عموم کلاس دوم و سوم بودیم،آقا فرق دلستر و رانی ماالشعیر نوشابه و همه نوشیدنی هایی که تو قوط ...

🤓😃😃

در این فکرم من و دانم که هرگز    مرا یارای رفتن زین قفس نیست    اگر هم مرد زندانبان بخواهد       دگر از بهر پروازم نفس نیست    
رفته بودم خونه کسی خیلی لاکچری بودن نمیدونستم باید با کفش برم تو یا کفشام و درارم 😂😂😂😂 اخه تو فی ...

وای منم پیش اومده برام همینجوری گیج نگاه میکنم تا آخرش در بیارم🤭

در این فکرم من و دانم که هرگز    مرا یارای رفتن زین قفس نیست    اگر هم مرد زندانبان بخواهد       دگر از بهر پروازم نفس نیست    
واییی من از پسر همسایه خوشم میومد گوشی خریده بودم بعد یبار مسیزم خورد ب مسیرش رفتم رو اهنگ وقتی ...

منم هزار بار اینجوری کردم حتی چند بارش گوشی دم گوشم دوباره زنگ میخورد😟ولی مگه از رو میرفتم بعد یه مدت حرفه ای شدم گوشی رو سایلنت میکردم خیلی تباه بودم

کالری شماری وزن شروع۷۹.۸۵۰ تاریخ ۲۵آبان۱۴۰۱ هدف اول۷۵🔓  هدف دوم ۷۲🔐هدف سوم ۷۰🔒هدف چهارم ۶۵🔒نه تو می مانی   نه اندوه   و نه هیچ یک از مردم این آبادی...

یه بار با دوستام داشتیم حرف می زدیم. نمیدونم بحث چی بود که یکیشون گفت موهامو با بابلیس درست کردم. من همونجا لال شدم و کلا دیگه توی بحث شرکت نکردم. تا چند سال برام سوال بود که بابلیس چیه. روم هم نمیشد از کسی بپرسم   

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز