سلام خوبید سعی میکنم همه رو یه جا بگم خانما راستش من و همسرم نه ساله که ازدواج کردم و یه پسر چهار ساله داریم همسرم خیلی اخلاقای بدی داره دست بزن داره فحاشه چند سال پیش که پسرم نه ماهش بود من از همسرم به خاطر خیانتش و اخلاقای بدش جدا شدم بدون اینکه یه ریال ازش بگیرم نه بعد یعنی وقتی پسرم ۱۸ ماهش بود همسرم اومد تعهد داد که دیگه تکرار نمیکنه منم چون خیلی تو فشار مالی بودم و بابام هم اذیت میکرد دوباره برگشتم از همون اول که برگشتم دو ماه بعدش همسرم کاراش و شروع کرد با دوست دخترش چت کرده بود که اره خانممو آدمش کردم دیگه اجازه نمیدم با خانوادش در ارتباط باشه من نمیتونستم دوباره برگردم همیشه هم افکارم منفی بود همیشه خودم و بدبخت و بیکس میدیدم و یه آینده تباه برای خودم ساخته بودم همسرم اصلا بهم پول نمیداد خیلی تو فشار بودم همیشه فحشم میداد و رابطه های جنسی وحشیانه داشت تا اینکه مامان من فوت کرد ده روز بعد تو گوشیش دیدم با یع خانمی چت میکنه و باهم بیرونم میرن ازش پرسیدم گفت تو من و تنها گذاشتی مامانت فوت کرد منم دوباره وسوسع شدم در حالی که من فقط سه روز تنهاش گذاشته بودم و سه روز بعد برگشتم اینم بگم همسرم اصلا مرگ مادرم کنارم نبود فقط هم می گفت مامان همه میمیره فقط شمانیستید مثل مهمون فقط تایم مراسما میومد و میرفت . وقتی اون چت و دیدم خیلی گریه کردم از خدا کمک خواستم یه شماره مشاوره داشتم زنگ زدم بهش و کل زندگیمون و تعریف کردم بهم گفت همسرتون بیمار هستش باید ازش جدا بشید همسرم به جز مسایلی که داره یه سری اخلاقا هم داره که بگم تاپیک میترکه گفت شماهم بیمار هستید اول بایدافسردگی خودتون و درمان کنید بچه ها مامان من که فوت کرد فهمیدم باید خودم خودم و کمک کنم طولانی نشه بقیش و پست بعد میگم