خواهرای شوهرم نقشه کشیدن منو بزنن

شوهرش همیشه تو جادس رانده ماشینهای سنگین دیر به دیر میاد وگر نه اگه اون باشه جرعتشو ندارن

نه هیچ وقت باهم خوب نبودن دختر خوالشونه اینم یکم تپل تابیاد خودشو جمو جور کنه زدنش دو تایی پسر برادر شوهرم جدا شون کرده بود

استارتر تو بچه تهرانی اینقد میترسی؟!!!

نترس باش، جر وا جرشون کن بعد م از اون زندگی جهنم بزن بیرون از هیچیم نترس

کاشکی یاد میگیرفتیم وقتی یه جایی بهمون زور میگن اعتراض کنیم به بزرگتر خودمون بگیم منم نکفتم وضعم شد این..باید به دخترامون یاد بدیم یه حا زور گفتن بیان بهمون بگن حرفو تو دلشون نگه ندارن

عذر میخوام ولی شوهرت حرف بیخودی میزنه ک طلاقت نمیده .خواهشا اگه میدونی زندگیت درست بشو نیست طلاقتو بگیر فردا روزی ک بچه دار شدی هیچ راهی نداری .هم اون بدبخت میشه هم خودت دور از جون.ضعف اعصاب و افسردگی میگیری رفتی تو زندگی ک آرامش داشته باشی نرفتی ک میدون جنگ.😥

خیلی باحالی😅😅😅😅😅

خ.شبحالت انقد نفست حقه منکه دیشب تا صبح کریه کردم هیچی به هیچی..بیا یه نفرینی هم بکن که کسایی که منو عذاب دادن به همون شکل عذاب بکشن

قربوونت باحالی از خودته😂😂😘😘

فدااااات😙😙😙😙😙😙😙

😘😘😘

عذر خواهی میکنم قشنگم ربط داره به قومیت نه همه ترکا امان از دسته هشترودی ها عروس عموی بابام هشترودی بود دقیقن اینجوری بخدا خونه زن عمو بابام میومد میگفت من نباید دست به سفره بندازم ما رسم نداریم ... من  فلانم من فلانم دختره چند سالش ۱۷ سالش ‌.. اومده بود میگفت باید ماددشوهر غذا درست کنه عروس بخوره... میومد به زن عمو بابام میگفت خاک تو سرت غذا خوب نمیزاری من لاغرم ... همه بهم‌میگن درست غذا نمیخوری اخرشم هیمنجوری بی حیا بازی در اورد دقیقن.. چون  پسر عموی بابام برای زنش هدیه گرفته بود رفته بود تو کوچه داد زده بود جلوی منو تخته بستن شانس ندادم... با دعواا... جلو همسایه ها تف کرد رو صورت زن عموم  گفت تف تو صورتت من میام تو خونه تو میری بالا به شوهرت مید....ی  من غذا میزارم من تشکاتون جمع میکنم!!  چاقو برداشته بود خداشاهده چاقو برداشت بود گردن  اون یکی پسر عموم و خط انداخته بود 

یا همین شوهرعمم... وایی دقیقن عمه منم اینجوری بخدا..‌ اونا هشترودی ان ... عمم میگفت چند بار دست درازی کردن... موهامو کشیدن.. وای اینه عمه من... اخرشم طلاقشو گرفت‌..عمم میگفت من و ساعت ۸ بلند میکردن پاشو صبحانه درست کن برامون ۸ تا خواهرشوهر هیچ کدوم پا نمیشدن مرداشونم قلبشو 

ن سیاه ... شوهرمم عمم یعنی اصن انقدررررر گیر میداد به عمم.‌... اما خودش هیز یود😖

دست درازی میکردن به خونه عمم وسایل برمیداشتن.. سیسمونی بچه رو برمیداشتن میدادن به بچه خودشون.. مادرشوهرش میومد بدون اجازه گوشت و مرع حبوبات برمیداشت اما ترکا خوبن اما امان‌ار این هشترودی هااا وا واهههههه  من خودم ترکم طرف شوهرمم ترک ارورمیه خودمم اورومیه.. خیلی خوبن‌.. 

هشترودی هم ترکن نمیددنم چرا اینشکلین واقعا چند نفرو دیدم که میگم