دوست ندارم یاد اوری شه...
منوهمسرم حدوده دوماه اینا دوست شدیم قبلشویگم ک فامیل دور هستیم من گفتم ک ازدوستی اونم بافامیل خوشم نمیاد اگ قصدت جدیه ک گف اره میخامتو یمدت حرف زدیم خیلی مشگلات پیش اومدبرامون خیلی عاشق هم شده بودیم طوری ک کل فامیل فهمیده بود چون یبار بعد بله برون بین مابهم خورد ولی ازهم نگذشتیم حتی من افسرپه هم شده بودم اونم یجوردیگ .. بعد مدتی دوباره بهم اومدیم هرکاربود کردیم بالاخره ب هم رسیدیم الان یکسالونیمه کنارهمیم یه نینی ۸ ماهه هم داریمو ازتون میخام ک دعاگنین زندگیمون همیشه پایدارباشه ممنون. .
و بهی نستعین😂
قربون دهنت توهم همینطور گلم ، حالا جالــبیـشو واست بگم ک اول ک هیچ حسی نداشتم بهش بخاطر پرویی تمامش ک من اینستا داشتم عکس خودمو میذاشتم شوهذمم خیلی غیرتیه! گوشیمو گرفت گف میشه قفلشو بازکنی ببینم بازکردم و رف اینستام عکسامو پاک کرد و من هنگ کردم گفتم ب چ اجازه ای ب خودت جرات دادی میخندید و من بعده رفتنم گفتم کدوم زن بدبختی میخاد زن این بشه😂😐 درعین انگری بودنم خخ
منم همسرم استادم بود تو دانشگاه خیلی هم سختگیر بود ۳ سال تمام هم سر مسائل مختلف فقط دعوا و بحث داشتیم باهم یروز یکی از بچه ها برگشت بهم گفت شما ها یا همدیگه رو می کشین یا عاشق هم میشین غیر از این ۲ تا نمیشه منم به شوخی گفتم گزینه سوم با عشق میکشمش😂😂😂
