اره خبر ندارم .
منم نمیگم کار خوبی نمیکنه .
حق هم داره شاید .
البته وصع مالیشون خیلییی خوب بود .
یه دفعه نمیدونم چی شد یکم وضعیت مالیشون بد شد .
فکر کنم از اون موقع اونطوری شده .
حتی الان داره مامانبزرگمو راضی میکنه خونشو که ارثیه خاله هامه بفروشه بده به زن دایی ام .
هرروز میره توی گوش مامان بزرگم میخونه .
مامانبزرگمم به همه گفت ،گفت میاد میگه حیات رو بفروش بده به من .
در حتلی که تنوی همون حیاط طبقه دوم زندگی میکرد
از حسادت مردم ، از اون خونه اومد بیرون رفت مستاجری .
مامانبزرگمم میگه بیاد دوباره بشینه . (خونه مال مادربزرگم و خاله ها و مامانمع)
ولی اون میگه نه خونه رو بفروش بده به من . من برم خونه بخرم . دایی ام هم هیچی نمیگه .
نمیدونم واقعا چرا اینطوریه ؟؟؟
اره قضاوت سخته .