سلام مهربونا
ممنون که خیلیاتون دائما حال آبجی حدیث رو می پرسیدین
امروز ساعت 6 خواهرشوهرم عمل شد و همین چند دقیقه پیش مادرشوهرم زنگ زد و گفت که خداروشکر به هوش اومده
خداروشکر که تا چند روز دیگه بچه هاش بعد از حدود سه ماه می تونن مادرشونو ببینن
اینقدر خوشحالم که حد نداره (تو دلم عروسیه انگار )
فقط یه کوچولو دلم گرفته که این سه تا فرشته تا چند روز دیگه مهمونمون نیستن
اگه داستان رو نمیدونید این تاپیک رو بخونید
گفت و گو آزاد.... عکس آزاد.... حرف آزاد.... اصلا این تاپیک مال شما