همدانی از من بپرسید
از قدیم گفتن همدانی پوست خر کن
مستاجر داشتم از بخت بدم همدانی
پدرم دراومد یکسال نشست اندازه هزار سال بهم بد گذشت
کرایه نمیداد انگار میخواست جون بده
تازه بهش تخفیف داده بودم
لجباز و حریص و حسود زد کولر و در ورودی اپارتمان شکست
کارم باهاش ب دادگاه کشید
تبارش اورده بود شب شهادت امام صادق مهمونی زن و مرد گرفته بود
خلاصه خیلی پاپتی هستند خدا نجاتم داد