مهمونی یکروز دوروز نه ده روز

دوتاشون که خونه‌ من بزرگ شدن این یکی هم میفرسته ولی این سری دیگه کوتاه نمیام باشوهرم جنگ راه انداختم انگار من مهماندارم 

ما خودمون عید سال 98 رفتیم خونه دختر خاله مون که بندرعباس هست ( خودش و دوتا بچه اش هستن از شوهرش جدا شده) شب موقع خواب رسیدیم اما به عالمه میوه و شیرینی خریدیم و عیدی به بچه هاش دادیم، قرار بود بریم قشم پسر خاله مون هم باهامون بود بعد صبح که بلند شدیم گفتیم قبل نهار حرکت میکنیم که نخواد غذا درست کنه ولی نشد اما گفتیم غذای ساده درست کنه بعد عصر رفتیم سمت قشم سه روز که اونجا بودیم کامل هزینه سفرشون رو خودمون دادیم بعد برگشتنی هم خودمون دوباره خرید کردیم و شامش هم رفتیم بیرون که خودمون خرید کنیم خرج بابا سنگینه آدما تو خرج شکم خودشون موندن

گل گفتی که بعضیا بی وجودن ،من یکی از جاریهام تازه عروسی کرده بود تازه یعنی یکسال همش مادرشوهرم از عمه های شوهرم گله میگرد که کسی نرفته خونه پسرش وسر بزنه تا یبار یکی از عمه ها باشوهرش رفتن خونشون مارو هم دعوت کردن حالا بگو چی بهشون داد آبگوشت .....

خودشون از آبگوشت بیزارن برن جایی کسی آبگوشت درست کنه پیف پیف میکنن نمیخورن .

بعداز چند سال هنوز اخلاقشون تغییر نکرده میرن جایی دو سه روز میمونن سال به سال به کسی شام نمیدن

اره خب درکتون میکنم

وااای چقدر پررو هستن خجالت نمیکشن تو این وضع گرونی این همه مدت خونه شما موندن دیگه غذا درست نکن پرروها برن خونشون چه رویی دارن مردم

عزیزم مقصر شوهرت هست مگه تو ببخشید حمال هستی هرکی زاییده خودش هم نگه داره حالا فردا بخوای یک روز بری خونه همون برادرشوهرت زنش میگه مگه من نوکرم شوهرش میگه زن ام کار داره دیدم میگم

حدیث داریم که طرف تا سه روز مهمان هست بعدش دیگه مهمان حساب نمیشه و باید توی خرج خونه شریک باشه

دقیقا الان اون یکیا که زن گرفتن اصلا مارو حساب نمیکنن ...هعی دیگه من یه آدم بی اعصاب شدم 

فامیلای مام دقیقا همین شکلی ان

ما مرکز استانیم اونا شهرستان

فقط وقتی کار دارن سر و کله‌شون پیدا میشه 

من چقدر حرص میخورم هی به مامانم میگم مثه خودشون باهاشون رفتار کن انقدر باهاشون گرم برخورد نکن اینا لیاقتشو ندارن