پسر عمم سر مهریه از یکشنبه تاحالا هیچ خبری ازش نیس بهم پیام داد کارم داشت گفتم بفرمایین جواب نداد
ما قرار بود ازدواج کنیم یکشنبه اومد دنبالم رفتیم بیرون
مهریه رو هم قرار بود بنویسن ببینیم به توافق میرسیم یا نه
خیلی کم بود بابام برد دم خونشون گفت خودتون با این مهریه دختر شوهر میدین اونم از خود متشکر گفت اگه پسر مثه خودم باشه آره بابامم بهش گفت من با بابات بودم تو ساکت شو
شوهر عمم گفته بود نه حق دارین شما ماهم گفتیم کمه پسرمون خودش نوشت انقدر مهریه رو