عمم اومده خونمون بعد امروز پسرعمم میخواست بره پیاده روی کنه از اونجایی که اونا تو یه شهره دیگه زندگی میکنن منم مجبور شدم باهاش برم.چون زیاد باهاش راحت نیستم به دوستم گفتم بیا باهم بریم اونم قبول کرد(همسایمونه دوستم)ما رفتیم بلوار بزرگه که با خونمون زیاد فاصله نداره پیاده روی کنیم.منو دوستم پشت پسر عمم راه میرفتیم و حرف میزدیم باهم.پسر عمم یهو برگشت پیشمون گفت پایه اید بریم بستنی بخوریم؟ماهم قبول کردیم منم به شوخی خندیدم گفتم چی شد شما دست به جیب شدی؟اونم به شوخی زد پشتم گفت وراجی نکن بدو بریم.
یهو این دو.س پ.سر ما نمیدونم از کجا پیداش شد و اومد با اخم گفت این کیه.پسرعمه ی منم غیرتیه زیاد شروع کردن دعوا.به زووور مردم جمعشون کردن ماهم رفتیم خونه.دماغ پسرعمم خون میومد ولی وقتی رفتیم خونه به خاطر من مجبور شد دروغ بگه به عمم و بابام گفت یکی به دوست پانیذ تیکه انداخت دعوام شد. الان از هر دو طرف بام قهرن. بستنی هم نخوردیم.یکی بگه من چکار کنننم؟!!