خیلی دلم گرفته از وقتی یادم مباد به فکر همه بودم و برای همه فداکاری کردم تو هر شرایطی هوای مادرمو و برادرا و خواهرمو داشتم اما حالا که احتیاج به کمکشون دارم پشتم خالی شده 😔 شغل همسرم تو عسلویه س ماه بعد یه عمل دارم که میخواستم بیام خونه مادرم تا بچه هام اذیت نشن حتی گفتم برای بچه هام پرستار میگیرم یکی رو هم میگیرم کارای خونه تونو بکنه فقط من تو خونه شما بخوابم تا همسرم نگه بی کس و کاری و هیچ کس تحویلت نمیگیره😔اما مامانم امشب منو جلوی زن داداشم خرد کرد گفت نیا اینجا خونه خودت عملتو انجام بده پسرت بدو بدو میکنه اعصابم خرد میشه در صورتی که زن داداشم عمل کرد اومد خونه مادرم خوابید مامانم بچشم نگه داشت. من همه کاری برای خانواده م کردم همیشه حامیشون بودم اما همیشه پشتم خالی بوده
حق داري ناراحت بشي ولي تو هم دلت و بزن به دريا بگو باداباد از الان بهشون بگو ميري خونه مادر شوهرت ميموني و ازاين به بعد هم ديگه باهاشون كار نداري يجوري نامحسوس اتمام حجت كن باهاشون ببين چي ميگن؟
بعد هم اصلن ناراحتي نداره دختر خاله منم عمل بيني داشت اومد شهر ديگه عمل كرد فرداش برگشت رفت شهر خودشون اونجا استراحت كرد پرستار هم بچه هاش داشتن كه كاراشو ميكردن
ناراحت نباش عزیزم منم غریبم و شهریور سزارین دارم مامانم نمیگه نمیام ولی مدلش اصلا جوریه که جایی نمیتونه زیاد بمونه سر زایمان قبلیم سر سه چهارروز میگفت میخوام برگردم اینجا اذیتم وآبش بهم نمیسازه و...آخرش سر یه هفته رفت این دفعه به خواهرم گفتم بیاد اینجوری اعصابم خورد نمیشه که اونم به لطف اینکه مدارس شهریور میخواد باز بشه شاید به خاطر دخترش نتونه بیاد موندم چی بشه😔😔
مادرم حتی واسم جهاز نخرید من تازه استخدام شده بودم خودم با چک کل جهازمو خریدم و ۶ سال داشتم چک پاس م ...
آخی عزیزم. پس اگه اینطوره باید بگم غصه نخور تو خدا رو داری. تا حالا روی پای خودت بودی از این به بعد هم رو کمک هیچکس حساب نکن. فقط دعا کن خدا بهت قوت بده ادامه بدی.