عروسی داداشم خواهرم و دختر خاله ام خواسته بودن سبزی ها رو مثلا با مایع بشورن از دستشون خالی شده بود هر چی شستن انگاری پاک نشدن بعد عروسی چقدر اسهال داشتن فامیلامون بعدهاااااا گفت ما ریکا ریخته بودیم
دفعه اول بود تو خونه بابام با شوهری تنها بودیم من شام عدسی گزاشته بودم بعد تلفنی داشتیم حرف میزدیم سوخت😁😁ولی دوباره عکسای روش رو برداشتم ریختم یه قابلمه دیگ یه عدسی مشتی درست کردم تند 😂اتیش گرفته بودیم دوتا بشقاب بیشتر هم نشد
بچه بودم حدود ده سال دمپخت درست می کردم یه بار خواستم ابتکار به خرج بدم رفتم ده تا دونه فلفل سبز و قرمز هم با گوجه تفت دادم نمی دونستم فلفلا تندن ...چشمتون روز بد نبینه شده بود دمپخت آتیش ...هیچ کس نتونست لب بزنه بهش الا بابام که یه بشقابشو با نون خورد😅
یه سری خونه مادرم اینا بودم موقع غدا بود رفتم سر یخچال گفتم بزار دوغ بریزم تو پارچ بیارم سر سفره از اون کیسه ای ها بود ریختم تو پارچ یه کم نعناع زدم ونمک اوردم سر سفره اولین لیوان داداشم خورد اورد بالا شیر کیسه ای بود من فکردم دوغ🥴🥴😂😂😂