سوتی های خنده دار آشپزی و غذا

دوباره مهمون داشتیم مامانم میخاست ماست و اسفناج درست کنه اسفناج هاش رو بسته بندی کرده بود گذاشته بود فریزر بعد بجای اسفناج توی ماست سبزی‌خورشتی ریخته بود😐

سوپ جو درست کردم

ولی یادم رفت جو بریزم    

بعد سرو یادم افتاد ک نریختم  

از سر کار اومدم خیلی خسته و گرسنه بودم نهارم دیر شده بود صبح نیمه آماده اش کرده بودم

میخواستم گراتن درست کنم سریع گذاشتم تو فر بعد که درش آوردم یادم اومد پنیر پیتزا نریختم روش

یه بار قوطی ریمل احتیاج داشتیم  ته ریکا ریختیم از این شیشه شیرای دامداران  شیرشم کم چرب بود صورتی بود درش بعد مایعم صورتی بود خلاصه بعد چند ساعت حواسم نبود  گذاشتم  تو یخچال فرداش اومدم  گفتم اخ جون کی شیر توت فرنگی خریده باز کردم  ریختم تو لیوان گفتم  اه خراب شده سفته بعد یادم اومد ک ریکاس🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️

قشنگ ملتو تنقیه(شستشوی معده) کرده بودن

یه بارم خونه یه بنده خدایی بودم اشپز خونه روبه راهی نداشت پرده شون رو با میخ طویله زده بودن منم داشتم کمکش کوکو سبزی درست می کردم وسط کار پرده رو اومدم بزنم کنار یه هو میخ کنده شد منم فکر کردم افتاده پشت گازشون.موقع خوردن تو کوکو ی شوهرش یه میخ طویله در اومد بیرون به اندازه یه بند انگشت همه مونده بودن این وسط میخ چی میگه منم نا مردی نکردم ماجرا رو تعریف کردم

میگن آدم که گرسنش باشه سنگم میخوره،مثال بابای شما

😄😄😄

توش گوشت چرخکرده هویج وسبزی و... داشت دیگه  

الان يادم اومد  ولى خدايى تقصير من نبود خدا لعنت کنه بعضى مارکاى نمکارو اسم نبرم. ريختم تو قرمه

سبزى ديدم انگار نه انگار دوباره ريختم ......سه باره ريختم   واى بعد نيم ساعت به کوه نمک ميگفت زکى.....منم از رو نرفتم يه سيب زمينى بزرگ ريختم توش عالى شد باز موقع سرو نميشد به سيب زمينيه نگاه کرد چه برسه به مزه  

اوایل عروسی به شوهرم گفتم میخوام برات یه استمبولی ویژه درست کنم. (بعضی ها میگن دمی گوجه)

درست کردم حسابییییییییییییییییییی تند بود با ماست خیاری که حسابیییییییی شور بود. 

بعد غذا شوهرم گفت توروخدا دیگه هیچوقت برای من غذا ویژه درست نکن. همون غذا ساده معمولی بذار 

جااااااااان نميشه که