سلام خانما
پدربزرگ و مادربزرگ من پنج روزي هست براي دكتر رفتن از شهرستان اومدن خونه ما روز دوم ميخواستن برم من و پدرم با اصرار نگهشون داشتيم قرار شد شنبه برن كه امروز حال پدر بزرگم بد شد و قرار شد باز هم بمونن ! واقعا از ته دلم دوستشون دارم اما بخاطرشون نميتونم ساز تمرين كنم من بايد روزي هفت هشت ساعت تمرين كنم و ساز من هم زخمه اي هست و صداي بلندي داره و سايلنت هم نميشه يا مثلا نميتونم راحت همون سيگاري كه شايد چند روز درميون ميكشيدم رو بكشم حتي بخاطر سروصدا نميتونم كليپ هاي جشنواره تئاترم رو پر كنم كل قرار هاي عكاسيم رو عقب انداختم و صداي كل عكسا و صاحب مزون ها در اومده و مدل جايگزين هم نميتونم پيدا كنم جا خودم بفرستم حتي گالري هايي كه دعوت شدم هم نرفتم مجبورم خونه بمونم و كمك پدرم كنم براي پذيرايي ازشون حتي اونقدر خسته ميشم نميتونم آواز تمرين كنم و واقعاً دارم زجر ميكشم شايد اين رو خودخواهي بدونيد اما لطفاً هر نظري كه داريد بهم بگيد! يكم حرف بزنيم!
