وااای
یه بار دیگه هم مجردیم تو تشکم سوسک بود لامپو روشن کردم پرید دیگه پیداا نشد منم هر کاری مامانم کرد نخوابیدم گفتم تا جنازشو نشونم ندادین نمیخوابم دیگه مامانم رفت تو راهرو یهو با دمپایی کوبید رو زمین دویدم کفتم چی بود گفت سوسکه بود دیگه خوابیدم
ولی بعد ها فهمیدم که بهم دورغ داده بود