سلام سلام
اول اینکه جونم براتون بگه که دیروز مامان و بابام خونه نبودن و منو خاهرم با دوستم رفتیم بیرون
پارک نزدیک خونمون بسته بود و مجبور شدیم بریم یکم اونور تر توی فضای باز بشینیم
اینم قبلش بگم که من و خاهرم چادری هستیم و دوستم بد حجابع و موهاشو یه وجب از پایین پا و ارایش و خلاصه بهتر میدونید الان باز یسریا نیان بگن چرا اینطور گفتی و اینا چون همینطوره و منم مشکلی ندارم باهاش چون هرکسی یه عقیده ای داره
بعد رفتیم و یجایی نشستیم یه پسره هم میومد دومتر اونور تر وایمسیتاد برمیگشت دومتر اینورتر هی میچرخید دور ما و یه موتوریم اومد رد شد یه تیکه ای انداخت🤦🏻♀️ خدا شاهده منو خاهرم نه به کسی نگاه میکنیم نه مشکلی که کسی بخاد تیکه بندازه و گیر بده بعد پاشدیم رفتیم بالاتر نشستیم باز همون اشو همون کاسه داشت میومد بالا چون اطرافمونم ادم بود نمیشد چیزی گفت و جواب داد خلاصه دیگه نیومد این دوستمم عادت داره یکی بیشتر از ۵ ثانیه بش نگاه کنه میگه چیه چیزی دیدی اینطور
تا حالا دو سه بار دیگم این اتفاق افتاده مثلا یه فرد معروفی اومده بود شهرمون ماهم ستایی پاشدیم رفتیم اون موقع ما چادری نبودیم ولی با حجاب
خلاصه اونجا بعد از اینکه تموم شد وایساده بودیم توی پیاده رو که بابام بیاد سراغمون یه پسره از کنارمون رد شد نگاه کرد یکم باز دوستم پرید بش که چخبره نگاه میکنی چشت دراد و اینا باز اونم یه حرف بد زد و رفت
کلا عادت داره یکی نگاش میکنه اینم خیره میشه بهش تا بقول خودش از رو بره 😑
بار دیگم توی خیابون راه میرفتیم چنتا پسر که فکر نکنم از ما بزرگتر بودن افتادن دنبالمون اینم حرف میزد بهشون و ابروی ما رفت بخاطرش فکر میکردن بخاطر منو اجیم افتادن پیمون 🤦🏻♀️
اها اینم بگم اول تاپیک گفتم بابام..😁 دیروز بابام زنگ زد گفت کجایی گفتم که بیرون با دوستم گفت بنظرت کار درستی کردی؟ گفتم نه گفت پس خودت بهش پی ببر و بیاین خونه
اخه بهشون نگفته بودم میریم بیرون چون نزدیک خونمون بود و قرار بود زود برگردیم خیلی خوشم اومددد😍😁
انتظار داشتم یخورده عصبی بشه چرا بدون اجازه رفتیم ولی خب نشد