ماه قبل شوهرم تو کوچه دختر حدود ۱۶ساله ایی رو بهم نشون داده گفته اینو میشناسی گفتم نه چطور. گفت این بچه انقد به من زل میزنه هروقت منو میبینه ک خودم خجالت میکشم منم گفتم ولش بچس تا اینگه امروز جلو در پارکینگ شوهرمو تو ماشین دید بهش سلام کرد و رفت داخل منو شوهرمم هاج واج مونده بودیم . خیلی فکرم مشغول شده نمیتونم بخابم. چرا ب من سلام نکرد ینی چی این کار چرا هرجا شوهرم میره اونم هس
دوستِ یکی از دوستای من برگشته گفته عاشق شوهر فلانی شدم(شوهرمن)من هیچ عکس العملی نشون ندادم
مهم اینه شوهرم عاشق منه
گاهی آدم تو جنگ با خودش باید اونقدر پیش بره که یه ویرونه بسازه از وجودش...اونوقت از دل اون ویرونه یه نوری، یه امیدی، یه جراتی جرقه میزنه... بس نیست این همه ناکامی؟این همه بدبختی...توی دنیایی که دو روز بیشتر نیست،منتظر چی هستیم؟کدوم معجزه؟کدوم خوشبحتی باد آورده؟🍀
ولش کن یه دختر بچه 16 سالس که تو تصوراتش شوهرتو برای خودش عزیز دونسته یک مدت که ازش بگذره رفع میشه شوهرت بهت گفته که این بچه اینطوریه پس واسه همسرت هیچ اهمیتی نداره شمام سخت نگیر که شوهرت فک کنه به یه بچه 16 ساله حسادت کردی فقط به همسرت بگو اصلا نه جواب سلامشو بده و نه اهمیتی بهش بده که این بچم سرشو بندازه پایین و بره پی کار خودش و بیشتر از این خودشو اذیت نکنه . موفق باشی
واجبه به بعضیا گفت صدا 📣 دوربین 📹 حرکت 🏃 گمشوووووووووووو😠😠😠😠