هر روز خواهر و برادرای متاهلم خونمونن... هر روز.... خسته شدم دیگه

اوه من خودمو میکشم اینجوری بشه

تازه مامانم بعدا هم تعریف میکنه خوشم نمیاد کسی هم میپرسه خیلی کوتاه جواب میدم به کسی نباید گفت چون باعث قضاوت بی جا میشه حدیث پیامبر هست که خواستگاری باید پنهان بمونه و عروسی آشکار

پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) فرمودند: مراسم ازدواج را آشکار برگزار کنید و خواستگاری را پنهان.

به مادرتم اینو بگو منم همینو بهش گفتم راضیش کردم که نگه نه که دوست نداشته باشم بدونن ولی خواهر برادر متاهل که جلسه ی اول لزومی نداره که باشن اگرم فقط اطلاع بدی و بگی که همسرشون میفهمه اونم بفهمه همه میفهمن دهناشون قرص نیس همینجوریشم همش شایعه س

امیدوارم هر چه سریعتر یه شوهر لایق گیرت بیاد عزیزم 

خوشبخت بشی و یاد این روزاتم نکنی

بازم خوبه دامادا درک دارن..یکی تاپیک زده بود دامادمون و خواهرم هر روز اینجان شبم میخوابن خونه ی ما..تازه پدر ومادرش هم دستشون تنگ بود ولی روشون نمیشد بگن 

وقتی مجرد بودم همیشه درست سر شام وقتی غذا خیلی مورد علاقم بود یکی از خواهرام سر می رسیدن و غذا کم می شد اینقد حرص می خوردم. ظاهرا اتفاقی سر شام میومدن ولی کاملا مشخص بود که عمدیه

خیلی سخته خواهر برادر متاهل هرروز بیان خونه من اصن حوصله مهمون ندارم رابطتمم خوب نی😢

منم خواهرم همین کارارو کرد البته اون سر چیزای الکی نبود ولی تصمیمش الکی بود هی میگفت طلاق میگیرم میومد قهر با دو تا بچه یه ماه میموند تو خونه ی پنجاه متری دهنمون سرویس میشد آخرم برمیگشت

یه بار سه ماه موند😑😑دیگه منم قاطی کرده بودم از این همه شل بودنش

کلا سه چهار بار اومد قهر خونمون موند

بار آخر گفتم زنگ میزنم شوهرت تکلیفمو باهاش یکسره میکنم فرداش بلند شد رفت الانم طلاق گرفته خودشو خلاص کرد بالاخره😑باور کن اگر در خونه رو باز میذاشتم هنوز داشت تو قهر و آشتی به سر میبرد

درکت میکنم عزیزم. باید رعایت کنن دیگه. حداقل توی کارها کمک کنن بهتون

دیگه باید تحمل کنی تا ازدواج کنی خوب تو شلوغی پزشکیم قبول شدی..

خوبه حالا سرت به درس گرمه..لیسانس بیکار بودی تو خونه خواستگارم برات نمیومد چی ..خواستگار تو دانشگاه نداری ؟

انشاءالله همین روزا یکی پیدا بشه که باهاش خوشبخت باشی..دیگه هر کسی یه مشکلی داره تو زندگی ..یکی با شوهرش مشکل داره یکی با مادرش یکی هم مریضه .