شوهرم رفت درخواست طلاق داداون رو فهمیدم بازندگیم چیکار کردم وکلاپشیمونی فایده نداشت من خیلی عوض شده بودم دیگ نه حجابی نه نمازی نه هیچی واسم مهم نبود اونم دیگ منونمیخواست
من خیلی عوض شده بودم نمازم سرجاش حجابم درست کردم قیدمحمدزدم پنج ماه شده بودامابااسراربقیه نرفته بود اس طلاق تااینک نذرحضرت علی اصغرکردم گفتم میگن شماحاجت زیاددادی التماستون میکنم خودتون مشکلم حل کنین تااینک بعددوهفته شوهرم بم گفت کل مهرت ببخش وبرگردچون هنوزمیخوامت ونتونستم فراموشت کنم همه گفتن نکن میخوادمهرتوببخشی راحت طلاقت بده اما واس من تنهاراه بودوقبول کردم برگشتم توخونم خیلیییی دل تنگ بودم من دیگ اون دخترلوس احساسی نبودم اون سختی پنج ماه خیلیییی عوضم کرده بودراستش همش میگفتم من زندگیم وطفل شیش ماه امام حسین نجات داده
شایدخیلیاتون قضاوتم کنین وبگین دروغ یامن چقدادم خرابی بودم یاهرچی امااین نوشتم که بگم آره من بدبودم اماحرهم لحظه اخرامام حسینی شدمنم خداخواست وفهمیدم چکارایی که نکردم خواستم به همه اونایی که این داستان میخونن بگم اگ ی درصددارین خطای من و میکنین نکنین توروخدا نکنین که نه آبرویی میمونه نه خدایی واستون امامن امروزازخودم راضیم وازخدام ممنون شایدتاخوب شدنم خیلی راه باش اماحداقل ازگناهام فاصله گرفتم ونماروچادرم دیگ ترک نمیکنم وازخدابابت هدیش خیلی ممنونم خدایا شکرا🥰🥰🥰🥰