2777
2789
عنوان

بیایین داستان زندگیموبخونینننن😊😊😊😊

| مشاهده متن کامل بحث + 824 بازدید | 57 پست

نمیدونم چیشدکه نگفتم نه وگفتم روحرفات فکرمیکنم واون شب تموم شده بود دسته گلش بردم تواتاقم ومدام به حرفاش فکرمیکردم همه به این وصلت راضی بودن جزخواهرم که میگفبایددرس بخونی من اون موقع 19سالم بودباخودم گفتم به خودت بیا تاکی میخوای به محمدفکرکنی وهمش گریه تاکی به درخون میخوای خیره شی تاکی یادگاریاشونگاکنی شایدخوشبختی توباهمین مردومن همون شب به حامد بله رو آدم یادم نمیره همون موقع زنگیدویه ساعت قربون صدقم میرف دروغ چراارزوم بود.یکی انقددیوونه وارمنوبخواد

خیلی زودعقدکردیم حامد توروستازندگی میکردماموقتااومده بودیم توخونه ای که توشه داشتیم بخاطردرس من بعدعقدمدام میومد می‌بردم بیرون حتی برام شعرم میگفت🤣🤣🤣منم مهرش به دلم نشسته بودشایدپولدارنبودامامردپاک ومهربون بوددیگ کمتریادمحمدمیوفتادم تااینک یه روز رفتیم روستا داشتیم میرفتیم خونه خالش که بامحمدروبه روش یم خشم ونفرت توچشای حامدمعلوم بودومحمدفقط خیره شده بودبهم

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

تااینک گذشت ورفتیم واون شب به حامد گفتم توازگذشته من خبرداشتی نمیخوام کاری کنی که فک کنم هنوزم برات مهم اون گذشته آخ حامدنمیذاشت توروستاتنهابچرخم یانمیذاشت زیادتنهاجایی برم همش نگران بودمحمدبم نزدیک شه تااینک بعدشیش ماه ازعقدم یه روزدید یکی بهم پیام دادکه... نازی بدون تونمیتونم پشیمونم ازنگاهات معلوم هنوزعاشقمی برگردتوروخدا

ضربان قلبم رفته بودروهزارمیدونستم محمدولی گفتم شماوگف محمدم گفتم همه چی تموم شدوقتش که بایدقدرمیدونستی ندونست حالاهم برو امااون ول کن نبودم ام ازروزای خوبمون میگف ول نمی‌کرد من فقط میخوندم یه دوهفته گذشت اخلاقم عوض شده بودمحمدافکارم بهم ریخته بودوحامدبهم شک کرده بود گوشیمو چک میکردم ام ازمحمدمیخواستم بهترفراموش کنم تااینک یه روز ازم خواست بذاره ی باردیگ ببینم باااسرارزیادش قرارشدتویه پارک هموببینیم یادم نمیره دستام یخ زده بود پاهام میلرزیدتارسیدم جلوپارک گفتم دیونه به خودت بیا حلقه تودستت به میای سرقراربرگرداگ عشقی هم بودتموم شدبرگرددل وعقلم یکی نبوده ولی بااشکایی که می‌ریختم ازهمون جاتصمیم گرفتم برگردم که یه دفعه یکی صدام زددیگ انگارپاهام مال خودم نبود لم میخواست دنیاتموم میشدخیلی وقت بوداون آدم اینجوری صدام نزده بود

برگشتم دیدم مردی که همیشه تحقیرم میکردوعشقموباورنداشت تونگاهشم التماس یه لحظه کینه نفرت اون همه زجراومدتودلم ورفتم جلوش وهمه حرفامو زدم مث خودش تحقیرش کردم واجازه حرف زدن ندادم وسریع ازپارک زدم بیرون امابعداون قرارورق زندگیم برگشت ودوباره اون زخم کهنه سربازکردوپایم دادن‌های مابیشتروبیشترشدتااینک ازم خواست طلاق بگیرم تابهم برسیم یک سال ازعقدم گذشته بودحامدباقرض دوام یه خونه چندسال ساخت گرفته بودسخت توش کارمیکردکه اول زندگی خونه ازخودم ن باش حتی تالار لباس عروسم دیده بودیم تااینک من زدم زیرهمه چی به حامد گفتم طلاق یادم نمیره شک شده بودباتعجب گف چی طلاق دیگ چی ماتادوماه دیگ عروسیمون نازی اگ کاری کردم که ناراحت شدی غلط کردم آخ من به خانوادم چی بگم منم بانام دی تمام گفتم بمن چه سرش انداخت پایین گف میدونم اون پسرحتماپاش وسط زندگیم منم زدم زیرش

بامحمدرفتم که درخواست طلاق بدم که موفق نشدم انگارعقل ازسرم رفته بودانگاردیگ خودم نبودم حالیم نبود آرم چیکامیکنم تااینک خانوادهافهمیدم بابام عصبی شدوگف مگ بازی که یه ردزبخوای یه روزنخوای غلط کردی به خواهرم گفتم واس چی طلاق میخوام که کمکم کن وقتی شنیدگریه افتادوگف میفهمی داری چیکار میکنی حامددیونته بعدبخاطرکسی که مفتشم گرونه زندگیتو میخوای تباه کنی کلی باهام حرفیدهمون شبم خانواده حامداومدن خونمون من گیردادنای حامد بهانه طلاق کردم دیدم همشون دارن منت میکشن وحامدم میگه دیگ گیرنمیدم ازخودم بدم اومده این همه آدم دارم به بازی میگیرم دلم براحامدسوخت اون همون مردی بودکه تواوج ناامیدی زندگیمونجات دادتصمیم گرفتم حطموعوض کنم ودیگ بامحمدکارینداشته باشم وهمینم شد

همه چی خوب بودروزعروسیم خیلییی نازش ه بودم همه اتیشاخوابیده بودساعت 6قراربودحامدبیاددنبالم ومن از4اماده بودم ساعت 5ونیم بودکه گفتن اقاداماداومدخیلی خوشحال بودم دوتایی پله هارومیدوییدم ترسیدم جلودراماخشکم زدخدایاچراتموم نمیشه دیگ تحمل ندارم بسه محمدروبه رو ایستاده بودباکت شلوارهیچی نمیگفتم شک بودوتوچشام پراشک اونم خیره بودبهم اومدپیشونیموبوسیدوگف شایدخطتتوعوض کنی وبری امامن نمی‌ذارم جدامون کنن توفق مال خودمی امشبم خوش باش امام مطمعن باش زن خودم میشی ورفت وقتی رفت حالم خیلی بدش بهترین شب زندگیم چون بدترین وتوتک تک اون لحظه هاکه همه شادن من یادتون بودم

رفتم سرخونه زندگیم وگاهی اوقات میومدجلوخونم تابگه بیادمه بماندکه چیاشدودوباره پیام دادنامون شروع شومن شدم ی خیانت کار😔😔😔باهاش قرارمیذاشتم وباهم بودیم یه سال گذشت وبازتوفکرطلاق منوانداخت امامن توتمام این مدت عذاب وجدان داشتم شایدتواین ی سال هفت بارجداشدم وگفتم دارم عذاب میکشم نمیتونم ادامه بدم وبازداستان ازنوشروع میشدتااینک یه روزاومدتوراه پله های خونم که مثلاسوپرایزم کن اومدجلودرخونم ومن غافلگیرکردهمون روزم من ی عکس باگوشیم گرفتم واون عکس زندگیم واتیش زدوقتی رفت ویکم به عکس نگاکردم عکس پاک کردم اماتوحافظه مونده بود من فراموش کرده بودتااینک یه شب خونه مامانم بودیم وگوشیم دست همسرم ویه دفعه اون عکس پیداکردهیچی نگفت فقط دیدم بانفرت نگام کرد رفت 😭😭😭😭میدونستم این تو بمیری دیگ ازاون توبمیری هانیست

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز