دوستان من خيلي دلم گرفته از خانواده شوهرم. از وقتي ازدواج كردم ١٣ سال ميگذره اصلا به من و خانوادم احترام نگذاشتند. شوهرم هم هر چي با خواهر هاش صحبت كرد كه به زنم احترام بگذاريد به ظاهر گفتند ما باهاش مشكلي نداريم ولي كار خودشون رو كردند و بي محلي كردند.
دو تا خواهر شوهرهام خيلي مؤذي و يد جنس هستند ولي هميشه به شوهرم ميگفتم كارهاشون رو و اون دفاع ميكرد.
٦ ماه قبل شوهرم با يكي از خواهراش صحبت كرد و گله كرد و از كارهاشون گفت و مطمينا اون رفته به خواهرش همه چيز رو گفته.
به مناسيتي اون يكي خواهرش برام پيام زد و منم جوابش رو دادم ولي چون اون حرفها رو از برادرش شنيده بود و بي محلي من رو ديده بود شروع كرد تو پيام ها خيلي تند حرف زدن و بهم گفت مدركي كه داري شعور برات نياورده و خيلي حرفهاي ديگه.
من جوابش رو ندادم ولي به شوهرم پيامها رو نشون دادم ولي به شوهرم گفتم يروي خواهرش نياره ولي بدونه اون چه ادمي هست و ارتباطش رو كم كنه. تو اين مدت دو بار با هم در ازتباط بودند و به دروغ گفته بوده به شوهرم كه من به زنت براي عيد زنگ زدم ولي جوابم رو نداد.
اون خواهر بي همه چيز ش هم كه اتيش انداخته تو اين مدت فقط دو بار تلفني در ارتباط بودم اون هم فقط سلام و احرالپرسي.
جلوي مامانم خيلي من رو كوچك كردند و ابروم رفت. به نظرتون با خواهرش كه همه چيز رو گفته به اون يكي تو حرفهام گله بكنم كه چرا رفتي همه چيز رو به خواهرت گفتي و بگم با اين كارت برادرت رو جلوي مامانم كوچك كرديد نه من رو ؟
خيلي دلم ازشون پر هست. باورتون ميشه احساس ميكنم شوهرم يتيم هست. پسرم اصلا خانواده باياش رو نديده و تا حالًا پاي تلفن باهاشون حرف نزده.
با اينكه ما خارج هستيم ولي خيلي بي عاطفه هستند و سالي يكبار هم زنگ نميزنن. بعد تازه خواهرش بمن از خانواده هم حرف ميزنه با اينكه اصلا مفهوم خانواده رو نميفهمه!
كسي هست مثل من انقدر خانواده شوهرش بي عاطفه و سرد باشند حتي در مقابل بچه برادرشون؟
خيلي ناراحتم به خاطر انتخابم و اينكه از حقم دفاع نكردم.
البته دليل اينكه به شوهرم گفتم به خواهرت چيزي نگو چون دفعه اولش نيست و هر دفعه شوهرم رو پر ميكنه و دوباره روز از نو.
گفتم با اين كار شايد شوهرم بفهمه خواهرش چقدر عوضي هست