مامانم از اعصبانیت داره وحشتناک ترین تهمتارو بهم میگه در اتاقمو بستم کاریش ندارم ولی هر رازی و سری که بهش گفتم داره بلند بلند داد میزنه همه شنیدن اینه جواب راحت بودن با مامان من که تو عمرم یه دوست پسرم نداشتم الان چه اسما و فوشایی بهم داره میده با ادمایه خراب یکیم کرد تروخدا بگید چیکار کنم حرمتارو شکوند ولی من تو اتاقم بیرون نمیرم ولی دیگه نمیتونم تحمل کنم بهم بگید چیکار کنم که بس کنه
اخه چرا همیشه اینجوری بوده یا بخاطر دوستت الان بهتز شد یا بازم عصبانیه؟؟؟؟؟
عصبانیه اصلا گوش نمیده بهم فقط تهمتو فوشه کارش منم ساکت شدم یه چیزایی ساخته تو ذهنش کوتاهم نمیاد.اینکه ادم هرچی که ببینه خوشش بیاد به مامانش نشون بده جرمه الان کل پستایی که تو اینستا نشونش دادمو داره میکوبه سرم شکست دلم
تروخدا یه راه چاره بده بهم حالمو خیلی بد کرده چی بگم چطور برخورد کنم درست بشه الان مثل جنازه شدم از دستش تازه وسایلامم گرفته هرچیز که باهاش تفریح میکردم اونارو چطوری بگیرم حتی لوازم ارایشامم برد
تروخدا یه راه چاره بده بهم حالمو خیلی بد کرده چی بگم چطور برخورد کنم درست بشه الان مثل جنازه شدم از ...
والا من که بخاطر رفتاراش مجبور شدم دوشیفت کار کنم ک فقط غرا و اعصاب خورد کنیاشو نشنوم.....البته من خواستگار داشتم و چون هی رد میکردم بیشتر و بیشنر عصبانی میشد....و خیلی چیزلرو ازش مخفی میکردم ...ضمنا مگه تو تازه فهمیدی اخلاق مامانت اینطوریه!!!چرا میری رازاتو بش میگی آخه؟
تازشم مطمئن باش یکی داره تو گوش مامانت وز وز میکنه و هی اعصابشو تحریک میکنه ...مامان منم اواخر ب حرفا ی اطرافیانش خیلی حساسیت نشون میداد و طبق خواست خودش تفسیرشون میکرد بخدا دیوانمون کرد....دوران عقدو کوفتم کرد هرچقد مخفی کاری کردم ولی باز زهر مارم کرد باز خدارو شکر شوهرم پایه بود ....ولی بعداز ازدواج دیگه بلهام خوب شد تقریبا...اخلاقش عوض نشدااا ولی یذره بهتر شد فعلا ک ازش راضیم....کلا خواستگار نداری؟
اره دوتا خاله ۳۸ ساله دارم مجرد موندن با کلی خاستگار حساسیت اوناس میدونمم همه میشینن میگن شوهرش بده ...
ن گلم کاملا عادیه...منم اینطور بودم البته من از قشر متوسط جامعم ....پولدار نبودیم ولی باز شرایط تورو داشتم...ب حرفاش اعتنایی نکن منم تا زمانی ک میدیمش و حرفاشو میشنیدم واااای خال روحیم داغووون بود....مجبور شدم برم سر کار ک فقط شبا ببینمش اونم سریع میرفتم میخوابیدم....پدرت ک با کار کردنت مخالف نیست؟کلا واکنش پدرت نسبت به این رفتار مادرت چیه؟
ن گلم کاملا عادیه...منم اینطور بودم البته من از قشر متوسط جامعم ....پولدار نبودیم ولی باز شرایط تورو ...
بخدا مریض شدم اعتماد به نفس ندارم با کسی حرف نمیزنم از صب تا شب اتاقمم حالم داغون شده وقت دکتر گرفتم که صحبت کنم امروز باهاش.بابام چیزی نمیگه با کارم مشکل نداره برام یه فرم استخدام جور کرد ولی دوروزه دعواس تو خونمون اصلا وقت نکردم پر کنم الان نمیدونم هیچ کجاست فرمه و درمورد ازدواج هیچوقت نظر نمیده که بدونم جریان چیه میترسم اونم موافق باشه ولی فقط سکوت کرده باشه