2777
2789
عنوان

خاطره غیرتی شدن رو شوهر😂

| مشاهده متن کامل بحث + 3182 بازدید | 39 پست

میرفتیم قزوین دوتادخترباماشین لاکچری افتاده بودن دنبالمون فک میکردن من حواسم نیس هی میومد جلو هی عقب بافاصله ای ک ازشیشه جلودیده بشه نمیگم شوهرم جذابه یاچی اونا از سیری زده بود ب سرشون منم پیش مامانم باشوهرم دعواااا ک تو هم  داری پا ب پاش مسخره بازی درمیاری حالاشوهرمن یجوررانندگی میکنه غیییرممکنه ی ماشینو دوبارببینی این همش دورمون بود ن اون سبقت میگرف ن شوهرم  ینی کففررری شدمادستمو درآوردم ب دختره فاک نشون دادم نمیدونم چرااین کاروکردم😐😐 خلاصه کولی بازی درآوردم گقتم یجوری برو ک ماشینش توآینه نقطه بشه

من شوهرم خدایش اهل این حرفا نیس .اما یه بار گفتم خسته شدم از کار و ظرف شستن و .... برگشت گفت عیب نداره  همسایه هست (مطلقه و خوشگل و .... )منم نه گذاشتم نه برداشتم پیرهنش و جر دادم تا پایین دکمه هاش همه کنده شد ریخت پایین هیچی نگفت بهم فقط نگاه میکرد . بعدم جمع کردم برم خونه برادرشوهرم .اونم ترسیده بود همش معذرت خواهی ... آخر کوتاه اومدم

⬅️ اونایی که به طرف غرب رفتن غرب زده شدن، اونایی هم که به طرف شرق رفتن شرق زده شدن، ما هم که به طرف خدا رفتیم خدازده شدیم😂

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

باحال نیست اتفاقا هربار با یادآوریش به اندازه اون لحظه عصبانی میشم 😕😂

ما تو سن کم ازدواج کردیم و کلا همسرم بیبی فیس هستن و عادت به حلقه هم ندارن. برای همین کسی تو برخورد اول حدس هم نمیزنه که متاهل باشه. وقتی خونه ی جدیدمون اومدیم و کاملا نا آشنا بودیم، یک روز داشتیم میرفتیم جایی همسرم زودتر رف پایین بعدش من رفتم. 

همسایه ها چند تا دختر 16.17 ساله دارن که طفلکا فک کرده بودن شوهر من مجرده 😡وایساده بودن به نگاه کردن و خندیدن و خلاصه اشاره بازی. ( از حق نگذریم شوهرم تو باغ نبود اصلا داشت شیشه ماشین رو پاک میکرد) 

منو که دیدن فکر کردن خواهرشم گمونم چون همون لبخند های ژکوند رو با سلام تحویل منم دادن😐

خلاصه منم سلامشونو جواب دادم و گفتم من و همسرم همسایه جدیدیم😉😈

قیافه هاشون اینطوری شده بود🤪

آرزو کردم خدا را گوهری/ سالم و زیبا نگارین اختری / بر سرم او ریخت یکدنیا گهر/ داد ما را او ز رحمت دختری 🫀💓 تیکر برای تولد یک سالگی نور زندگیمونه😍

وای وای وای ی بار ازسرکار برمیگشتم منتظر اتوبوس بودم قرار بود شوهرم بیاد دنبالم من تو ایستگاه فقط نشسته بودم ی موتورسوار روب روی خیابون اون طرف ایستگاه هی نگاه میکرد ب من سرشو تکون میداد نمیدونم هدفش دفیقا چی بود . گرم بودشوهرمم دیر کرده بود خواستم زودتر بیاد پیام دادم گفتم بیا دیگه ی موتور سوواره رو برومه داره نخ میده

هیچی دیگه چند دقیقه بعد با ماشین اومد صاف جلوی موتور سوار هولش داد زمین و دعوا... حالااصلا شوهر من ن اهل دعواست ن غیرتی میشه  خیلی بد شد عذاب وجدان گرفته بودم


میرفتیم قزوین دوتادخترباماشین لاکچری افتاده بودن دنبالمون فک میکردن من حواسم نیس هی میومد جلو هی عقب ...

عاشق اون لحظه شدم که فاک نشون دادی 😂😂😂😂😂😂

⬅️ اونایی که به طرف غرب رفتن غرب زده شدن، اونایی هم که به طرف شرق رفتن شرق زده شدن، ما هم که به طرف خدا رفتیم خدازده شدیم😂
واقعا خیلی مزخرف بود رفتیم رستوران زنه از پشت پیشخون اومد به شوهرم دقیقا زل زد گفت چی میل دارین این ...

😂😂😂😂من این مشکل رو توی تالار عروسیم داشتم منشی تالار اومده بود هی دور شوهرم البته شوهرم از قبل بهم گفته بود این همش میپیچه تو پروپام نگو منشی دختر دوس مامانمم بوده مامانم آورد بهم معرفیش کرد دختره هم گفت خوشبختم منم با عصبانیت نگاش کردم گفتم خوب ک چی؟ دیگ تا اخر شب ندیدمش

زیاد خوب بودن ،مثل داشتن یه کروموزوم اضافیه مُنگُل تصور میشی...دوست داشتن بیجا هم همینطور!وضعیت خیلی اسفنا‌ک شده ،از فاصله طبقاتی دیگ خیلی فاصله گرفته 😑شده جرِ طبقاتی

من شوهرم دفتر حسابداری حسابرسی داره یبار یکی از استادهای دوران دانشگاهمون زنگ زد که چندتا از دانشجوها نیاز به کارآموزی دارن مشکلی نیست بیان شوهرم هم قبول کرد دیگه اومدن تا تمامی دختر ژیگول هستن یکیش خیلی تنش میخارید منم براش خاروندمش.... 

گروه پائیزی بامداد خمار ، وزن فعلی 87 ، وزن هدف 63   گروه بنفش ، من به هدفم میرسم ، پس پیش به سوی هدفم

یه سری نامزد بودیم رفته بودیم عروسی،عروسی داشت تموم میشد اومدیم پایین جلو در تالار شوهرم جلو ماشین وایساده بود من رفتم پیشش من اصلا حواسم نبود شوهرم گفت روبه رو روببین دختره چقدر نگاه می‌کنه دختره اصلا حواسش به من نبود هی نگاه شوهرم میکرد لبخند میزد منم برگشتم سمت دختره دستمو به علامت به چی نگاه می‌کنی بردم بالا گفتم چیه به چی نگاه می‌کنی دهن گشادتو باز میکنی میخندی میخواستم برم سمتش که شوهرم دستمو گرفتم توهمون لحظه همه دختره تو افق محو شود دهن گشاد  

میرفتیم قزوین دوتادخترباماشین لاکچری افتاده بودن دنبالمون فک میکردن من حواسم نیس هی میومد جلو هی عقب ...

شوهرتم ببخشید خودش     داشته ها.چرا سبقتونمیگرفت یا کلا بزنه کنار جاده توقف کنه تا اونا رد بشن برن؟؟؟ماشبن شما و اونا جی بود؟؟شوهرت چند سالش بود؟؟حتنا شوهرت با لبخند ملیحم نگاشون میکرده😠😠😠😠

در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۲ کاربریم به خواست خودم لغو شد خیلی دوست داشتم بازم بمونم اما اینجا کاملا وقتمو میگرفت. نمیتونستم مدیریت کنم همش اینجا بودم.این چند سال که اینجا بودم از همه کار وزندگیم افتادم ودرجا زدم..دوسه تا کاربری دیگم داشتم که اونا قبلا توسط نی نی یار تعلیق شد.سه،چهار سال توی این سایت بودم.گاهی اوقات عصبی بودم وممکنه با کسی بد برخورد کرده باشم یا حرف بدی زده باشم.امیدوارم اگه کسی بوده که از دستم عصبانی بوده وهست اگه‌مقدوره براش منو ببخشه وحلالم کنه.برای خوشبختیم، برای سلامتی وطول عمر خودم ومادرم وهمینطور واسه ازدواجم با یک ادم مناسب وابرومند وخوشبخت شدنم دعا کنید.سنم متاسفانه هی داره بالا میره وهمچنان مجردم.واسم دعا کنید.خدافظ
من شوهرم خدایش اهل این حرفا نیس .اما یه بار گفتم خسته شدم از کار و ظرف شستن و .... برگشت گفت عیب ندا ...

😂😂😂😂😂ایولل

زیاد خوب بودن ،مثل داشتن یه کروموزوم اضافیه مُنگُل تصور میشی...دوست داشتن بیجا هم همینطور!وضعیت خیلی اسفنا‌ک شده ،از فاصله طبقاتی دیگ خیلی فاصله گرفته 😑شده جرِ طبقاتی

من دوران عقد با مامانم اینا و شوهرم رفتیم شمال بعد از اونجایی ک من از شنا متنفرم شوهرم رفت اب بازی من تو ساحل داشتم نگاش میکردم خلاصه بعد چند دقیقه دیدم دوتا دختر رفتن تو اب قشنگ همون مسیری رو‌دارن میرن ک شوهرمم هس شوعرمم انقد دور شده بود هروی اشاره میکردم براش فکر میکرد دارم لاو میترکونم 

خبر نداشت دارم حرص میخورم 

خلاصه دیدم دیگع این دخترا ول کن نیستن ب چند متری شوهرم رسیدن منم سریع رفتم تو اب اسم شوهرمو صدا زدم دخترا در رفتن  

من شوهرم خدایش اهل این حرفا نیس .اما یه بار گفتم خسته شدم از کار و ظرف شستن و .... برگشت گفت عیب ندا ...

خوب کردی😠😠اون میگفت مطلقهو خوشگله؟؟؟مراقب باشا حتما بهش فکر کرده که یهو گفته😡😡

در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۲ کاربریم به خواست خودم لغو شد خیلی دوست داشتم بازم بمونم اما اینجا کاملا وقتمو میگرفت. نمیتونستم مدیریت کنم همش اینجا بودم.این چند سال که اینجا بودم از همه کار وزندگیم افتادم ودرجا زدم..دوسه تا کاربری دیگم داشتم که اونا قبلا توسط نی نی یار تعلیق شد.سه،چهار سال توی این سایت بودم.گاهی اوقات عصبی بودم وممکنه با کسی بد برخورد کرده باشم یا حرف بدی زده باشم.امیدوارم اگه کسی بوده که از دستم عصبانی بوده وهست اگه‌مقدوره براش منو ببخشه وحلالم کنه.برای خوشبختیم، برای سلامتی وطول عمر خودم ومادرم وهمینطور واسه ازدواجم با یک ادم مناسب وابرومند وخوشبخت شدنم دعا کنید.سنم متاسفانه هی داره بالا میره وهمچنان مجردم.واسم دعا کنید.خدافظ
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز