منم خیلییی میترسم از ازدواج خونه بابا بهتره میدون جنگه به لطف نینی سایت فوبیا خیانت و ما ...
فوبیا نیست.... زندگی فرسایشی پر از جنگ و دعوا و ناله و نفرین و چشم و هم چشمی و مال هم دیگه رو خوردن و استرس و ترس کل کودکی و نوجوانی من رو پوشش داد.....
عزیزم برا سلامتیت دعا کردم میکنم زندگیت برا این برام جالب بود شبیه زندگی من بود باچند تفاوت منو شوهرم سنتی با خاسته مادرشوهرم ازدواج کردیم همون شب عروسی لج کردنش شروع شدشوهرمم مریض بودنه جسمی روح روانش خانوادش بودن دم به دقیقه عاشق میشد نه بره خیانت کنه ها فقط حرص من میدادزبانن ازارمیدادیا خیلی چیزا میخواست برا خونه بخره به سلیقه خاهرش بودنه من الان خداروشکر چند وقته سرعقل امده زبونش باز شده اذیتم نمیکنه الان پشت کردن بهش قدرمنو میدونه منم دیگه ادم سابق نیستم ببخشید طولانی شد