۲۰۰ میلیون پیکر تراشیم میشه ۱۰۰ میلیون کامپوزیت و درمان دندونم ۵۰ میلیون رسیدگی به پوست صورتم و مزو. ژل و ژل لبم....۲۰ میلیون لیزر ۲۰ میلیون لوازم آرایش و لباس و ۱۰ میلیون هم رنگ مو و کراتین موهام 😅ارزش داره به نظرتون؟برم؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
عمری ک اجل در عقبش میتازد هرکس که غم و غصه خورد میبازد پس غصه و اندوه چرا ای عاقل دنیا ب دمی دنیا کار تو را میسازد & زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست آنقدر سیر بخند که ندانی غم چیست &هرکسی را محرم اسرار و تنهایی ندان سایه همراه تو میآید ولی همراه نیست.&گوش خر کوتاه کردی اسب شد آیا مگر؟جان من ذاتیست بعضی ویژگی های بشر
من میخوام بینیمو عمل کنم 😔😂اصلا کل سرمو عوض کنم با عمل فعلا دارم دنبال پولش میگردم۰
جا نخواهم زد! دردهایم را در آغوش خواهم کشید و مصمم تر از همیشه، ادامه خواهم داد. این خاصیتِ من است؛ که مشکلاتم را شبیه به انگیزه میبینم، شبیه به داغِ سوزانی، که وادارم میکند سریع تر از همیشه گام بردارم. من به لطفِ دردهایم، هر روز قویتر میشوم، نه جا میزنم، نه کم میآورم، میایستم و ادامه میدهم دوام میآورم و موفق میشوم ❤️🦋 . ׁ ֢ 🥑🌱 ˇˇ . . ׁ ֢️ 🙃
میخوای یه باره خودتو عوض کن کلا یکی دیگه سفارش بده😂
(شوخی بود🌸)
باز باران با ترانه با گوهر های فراوان. می خورد بر بام خانه یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگل های گیلان کودکی ده ساله بودم نرم و نازک چست و چابک با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو می پریدم از سر جو دور میگشتم ز خانه می شنیدم از پرنده از لب باد وزنده داستان های نهانی راز های زندگانی برق چون شمشیر بران پاره میکرد ابر ها را تندر دیوانه غران مشت میزد ابر ها را جنگل از باد گریزان چرخ ها میزد چو دریا دانه های گرد باران پهن میگشتند هرجا بس گوارا بود باران به چه زیبا بود باران می شنیدم اندر این گوهر فشانی رازهای جاودانی بشنو از من کودک من پیش چشم مرد فردا زندگانی خواه تیره خواه روشن هست زیبا هست زیبا هست زیبا