اونایی که دوتا بچه پشت هم دارن میان نظر بدن؟

وای مال شما که دیگه خیلی پشت سر همند  پسر منم 3سالشه ولی از پوشک باز نمیشه چکار کنم، کم کم دارم بی اعصاب میشم، پوشکش میکنم میگه میسوزم نکن، تو دسشوییم نمیره

من بچه هام  یک سال اختلاف سنیشون هست الان دیگه بزرگ تر شدن  مث دوقولو می‌مونن اصلا نمیشه مثلا به کوچیکه توجه بیشتر بکنی برا هردوشون به یه اندازه باید باشه هر چی می‌خریم دوتا... نگاه می‌کنیم یا تشویقی میکنیم باید با دوتا باشیم... بعض وقتا هم برا اینکه یکیشون یه کار بد رو انجام نده عمدا به اون یکی ک کار خوب رو انجام داده بیشتر توجه میکنیم تا اونم بر اثر حسادتش کار درست رو انجام بده  

عزیزم بچه وقتی کوچیک باشه خیلی بهتر حضور بچه دیگری رو میپذیره

اگ بذاری ۵ ۶ سال شه بعد دومی دنیا بیاد، درگیر مهد و کلاس اول بچه اولیت هستی و اون یکی هم نوزاد ک وحشتناکه حتی تصورش

در ضم اختلاف سلیقه شدیدددد بینشون بوجود میاد

اگ پشت سر هم باشن بهترع،ولی بذا دوسالش کامل شع بعد اقدام کن

ببین من دخترم دوسال و نیمش ک شد از پوشک گرفتمش دو هفته خیلی سخت گذشت... من روالم این طور بود... ک کلا قید پاکی و نجس بودن فرشارو زدم... بعد هر دفه هم که داخل شلوارش جیش می‌کرد براش توضیح میدادم ک نگاه کن... ببین شلوارت کثیف شده خیس شده... اونم نگاه می‌کرد... باید خیلی حوصله کنی یعنی من مدام روزی هزار بارم شلوارش خیس می‌کرد با یه حالت جدی بهش این رو میگفتم طوری ک دیگه خودشم میگف... دیدم بعد دو هفته خودش دیگه کم کم شروع کرد به گفتن

من وقتی دوتا پشت سر هم آوردم، آبجیم خوشش اومد اونم آورد، دختر عمه م همچنین، بچه های مارو دیدن خوششون اومد، الان همبازی هستن، ولی دعوام دارن، ولی خوبه 

منم از دوسال نیم شروع کردم ولی تا الان نتیجه نگرفتم، یعنی یه بار خوب شداا، انگار یادش رفت دوباره، هر چی میگم بریم دسشویی میگه باشه جیش داشتم میام، یهو میبینم خیسه  

خوشبحالت واقعا...من همه دعوام میکردن هنوزم وقتی اوضاع منو میبینن ک چقد گرفتار بچه شدم دعوام میکنن متاسفانه... اینجوری منم بیشتر زده میشم و خسته تر... دوس دارم یکی تشویقم کنه ولی متاسفانه همه اطرافیانم سرزنشم میکنن

برا منم گفتن زوده، ولی الکی گفتم خودم میخواستم،گفتم دوتا بیارم دیگه بعدا سنم بالا میره حوصله ندارم

ببین انگار سه ساله ک بشن ایطور میشن منم دخترم جدیدا سرگرم بازی با بچه ها میشه نمیاد تا آخرش یه چند قطره میاد شرتش خیس میشه بعد میاد میگه... یا جلو خودش رو تا میتونه میگیره دیگه میخاد چکه کنه ک میاد میگه  

میگن طبیعیه ولی تا کی، امسال میذارمش مهد تا خوب یاد بگیره، البته من پسر بزرگمم دیر مستقل شد

من چون شش ماه بعد ازدواجم بچه اول باردار شدم خیلی تو چشم بودم من الان چهار سال ازدواج کردم دوتا بچه دارم یعنی دو سال اول  دوتا بچه آوردم برا همین خیلی دعوام میکردن  

من بعد یکسال، نا شکر نیستم ولی به شوهرم میگم عجله کردیم برا بچه اولی، اون میگه نه اتفاقا خیلی زندگیمون شیرین شده   

دختر جاریم هر جا ک مامانش نبود مثلا به یه نفر ک بتونه ببرتش دسشویی میگفت جیش دارم اما تو خونه به مامانش نمی‌گفت... مثلا گذاشته بودش مهد به مربی مهد میگفت و اصلا شلوارش رو خیس نمیکرد اما مامانش رو خیلی حرص داد

وای دقیقا شوهر منم همین رو میگه... من شوهرم خیلی اصرار داشت ک زود بچه دار بشیم منم ب زور پنج ماه نگهش داشتم وگرنه همون پنج ماه رو نمی‌خواست بمونه 

شایدم این وروجک داره منو حرص میده