یه بار تو سیزده به در تو ویلای یکی از فامیلای شوهرم وسطی بازی میکردیم تعداد هم خیلی زیاد بود فقط من وسط مونده بودم نوبت شوهرم بود که بزنه زد توپو محکم خورد به شکممم خیلی دردم گرفت نشستم زمین حواسم نبود فحشش دادم گفتم ای بر پدرت من عادت بودممممم بعد تازه فهمیدم چی گفتم جلو همه 😬😬😬 هنوز به عنوان کابوس شبا تو خواب این صحنه میاد جلو چشم😂😂