میگه میرم سره کار...اگه بهش بگم چرا دیر میای شب بعددیرتر از شب قبل میاد. الان ساعت دوازده و نیم هست و هنوز نیومده...
من خیلی باهاش خوبم. یعنی نه نغ میزنم. نه چیزی ازش میخوام. حتی موقعی که عصبانی ام ازش مثل امشب اصلا داد و بیداد نمیکنم. نهایتش یه جمله میگم"چرا انقدر دیر میایی" یا "نمیشه بگی برنامه کاریم تا 7 بیشتر نیست یا زن دارم منتظرم هست"
....
الان اومد گفت صاحب کارم نگهمون داشته. و رفت حمام. واقعا نمیدونم من زیادی روش حساس هستم یا باید کاری به کارش نداشته باشم...
...
شایدم چون ابراز محبتش بهم کمه انقدر بهم میریزم. اگه حداقل وقتی میومد یه کلمه میگفت عزیزم دلم واست تنگ شده بود کلی جون میگرفتم.
اما فقط منم که میگم چیزی میخوای واست بیارم...میوه...شربت...غذا...و اونم یا میگه اره یا میگه نه....