واي من دوترم اول خيلي سگ بودم تودانشكده ام پيچيده بود
سه تادختر تو ي كلاس بوديم
هروقت من واردميشدم پسراخودشونوجمع ميكردن بعد ي بارهمونطوري باحالت عصبانيت اومدم توكلاس توكيفم پرپر بود ازاين عطرژكسافا هم روش بود زيپشو نبسته بودم باهمون ابهت انچنان عطره افتادوخوردشدكههه ابهتم ازهمونجارفت