2777
2789

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

تو کلاس زبان  تا استادمون که مرد بود رفت بیرون دیدم دختره یه گوله نخ چسبیده به لباسش بعد من برداشتمش گفت صدام کردیی؟ گفتم نه یه دودلی نخ (خواستم لوس بگم مثلا😐)چسییده بود به شالت یهو دیدم کل کلاس پخش زمینن دارن میخندن استاد اومد تو گفت چی شده منم مثلا گفتم الان بهش بگم میگه چرا خانم فلانی رو مسخره میکنین برداشتم به مرده گفتم ....بعدها فهمیدم یعنی چی 😁

ما تازه عقد بودیم  سری پریدیم تو اتاق همه میگفتن مبارکه شیرینی بدین فلان ما اصلا توجه نکردیم رفتیم تو اتاق تو عالم خودمون حالا که یادش می افتم اینقد خجالت میکشم کاش حداقل جواب میدادم مث برق پریدیم تو اتاق 😢😂😂

تیکر بارداریم نیست .خدایا یه بچه سالم و صالح بزار تو دلم 😘
😂 😂 😂 

خواهر شوهرم نزدیک عروسیش بود میگفت بیا به من رقص یاد بده،منو خواهرشوهرم تو خونه تنها بودیم پدر شوهرم حموم بود، وای منم تو حالو هوای خودم داشتم میرقصیدم میگفتم حالا باید اینجوری کنی اونجوری کنی نگو پدرشوهرم اومده ما حواسمون نبوده واستاده نگا کردن منکه مردم رفتم مهو شدم تا چند روز آفتابی نشدم

عروسیم یه چندشب پشت سرهم بود خیلی خسته بودم نه خوابیده بودم اون چندشب نه غذای درست و حسابی تونسته بودم بخورم همش درحال رقص و عکس و.... روز آخر که کارناوال عروس بردیم لب دریا عمه شوهرم تو ماشین ما نشسته بود....موقع برگشت من خوابیدم شنل کشیدم روصورتم که کسی نفهمه عمه اش هم یکریز حرف میزد....آنقدر خوابم عمیق بود که شوهرم وقتی صدام کرد که رسیدیم من شوک بودم که کجام اینجا کجاس!!!!! صبح که همه فامیلا جمع بودن رفتیم باغ...عمه شوهرم پرسید دیشب خوب بود؟گفتم عالیییییی  گفت اذیت که نشدی؟ گفتم نه خیلی خوشگذشت.!!!! گفت گفتم منو دعا کن دعاکردی؟؟؟؟ تازه دوهزاریم افتاد فکر کردم منظورش خوابیدنمه....نگو منظورش شب زفافه.....اونروز همه دستم مینداختن و هی میگفتن پس خوش گذشت!؟منم از خجالت آب میشدم .....

بیماری لاعلاج فقط دهن مردم.که نه بسته میشه،نه درمان😎😎

خاطره مال خواهرمه.. وقتی باردار شده بود تازه فهمیده بود  خونه ما بود که پدر شوهرش بهش زنگ زد اینم گفت ی خبر خوب و خلاصه‌ گفت بار داره پدر شوهرم ذوق زده شد گفت دستتون درد نکنه دخترم خوشحالم کردی بعد آبجی منم یهو گفت دست شما درد نکنه آقاجون منکه کاری نکردم😖😖🤦‍♀️😳🙄😂

منو همسری دوتایی رفتیم  برا انتخاب انگشتر نشونه بعد وقتی برا نامزدی اومدن خواهرش گفت اره عزیزم امیدوارم باب سلیقت باشه منو داداشم کلی گشتیم تا اینو انتخاب کردیم اینو که گفت من با صدا خندیدم شوهرم هم از اون ور برام خط و نشون میکشید 😂

بهترین روز زندگیم روزیه که به عشقم بگم بابا شده . از بهمن ۹۷ منتظرم. روز ۱۴۰۰/۲/۹ خدا برامون معجزه کرد و به عشقم خبر بابا شدنش رو دادم.نی نی من ۱۴۰۰/۴/۴ قلب نی نی من از حرکت وایساد و من همچنان منتظرم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز