یه ساله ازدواج کردم. جز خوردوخوراک همسرم پولی بهم نمیده.یعنی نداره که بده.از لباس و کیف و کفش و تفریح همه رو خودم میدم.حتی تو این یه سال اول عروسی پول نداشتیم بریم مسافرت.پول مسافرتو من دادم چون ازتو خونه نشستن خستع شده بودم.ماهی صد صدوپنجاه میده که اونم واسه یه پیتزاس.مجرد بودم هم خودم خرج میکردم الانم خودم.پس چه فرقی کرده. خسته شدم از نداریاش.
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
ربطی ب نداری نداره خودت عادتش دادی به پول ندادن هرجقدر نداشته باشه باز ک میتونه بگه پول یارانه و مع ...
هزاران لایک
برام دعا کنید لطفا 🙏🙏🙏هیچ وقت تا حالا احساس خوشبختی نکردم. دعا کنید زندگی م جوری بشه که میخوام.... ان شاء الله شمام هرچی از خدا میخوای ن بهتون بده و ب مراد دلت ون برسین
الان وضعیت سخته برای همه ولی درکل زندگی مشترک اصلا مثل دوران مجردی نیست. من هم حقوقم کامل تو خونه خرج میشه حتی از اول هم از همسرم بیشتر بوده تازه بعضی وقتها میگه چرا پس انداز نداری؟ ما تقریبا همیشه وام داشتیم و کلی قسط میدادیم ولی همینکه ادم خسیسی نیست و خوش سفر هم هست حسابی، خیلی خوبه. البته مندر دوران مجردی فقط فکر پس انداز بودم
هی خواهر شوهر منم فقططططط خورد و خوراک عالی میخره یک سال تو خونشم یا مانتو برام نخریده لباس خونه هام کلا درب و داغون شدن سر یه کفش خریدن صدبار دعوا کردم که خرید اصلا شبیه تازه عروس ها نیستم بیشتر شبیه گداها هستم گفتم ماهانه بهم پول بده سیصد تومن حتی منو برد دادگاه بترسونه اونجا آقاهه گفت ماهی سیصد بده بهش یه تومن نداد بهش گفتم بده گفت مگه خونه بابات ماهی سیصد تومن بهت میدادن که از من انتظار داری من قبل عید ۴ماه حتی یه ریالی ازش نگرفتم الانم حدود یک ماه بیشتره هیچی ازش نگرفتم نمیخوامم بگیرم
روزگاری شهر ما ویران نبود/دین فروشی اینقدر ارزان نبود/صحبت از موسیقی عرفان بود/هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود/دختران را بی حجابی ننگ بود/رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود/دختر با حجب و حیا ، قرتی نبود/خانه فرهنگ ، کنسرتی نبود/مرجعیت مظهر تکریم بود/حکم او عالمی را تسلیم بود/یک سخن بود و هزاران مشتری/آن هم از لوث قرائت ها بری/وای که در سالهای سیاهه دوهزار/کار فرهنگی شده پخش نوار/ذهن صاف نوجوانان محل/پر شده از فیلم های مبتذل/پشت پا بر دین زدن آزادگیست/حرف حق گفتن عقب افتادگیست/آخر ای پرده نشین فاطمه/تو برس بر داد دین فاطمه/بی تو منکر ها همه معروف شد/کینه توزی با ولی مکشوف شد/در به روی رشوه گیران باز شد / دشمنی با نائبش آغاز شد/بی تو دلهامان به جان آمد بیا/کاردها بر استخوان آمد بیا...