دوستانسلام من الان دارم با گریه تایپمیکنم براتون
منپنجماه پیش با ی پسر تو اینستا به قصد ازدواج اشنا شدمبه قدری اخلاقش تو سه ماه اول خوب بود و بهمتوجه میکرد که عاشقش شدمنمیتونن براتون توصیف کنم چ اخلاقی داشت راهموناز هم دوره و اون فروشنده یه فروشگاهه سه ماه اول یجوری حرف میزد انگار ک دو ماه یبار میتونست مرخصی بگیره بیاد منم خب امیدوار بودم تا اینکه بعده سع ماه گفت خانوادم چون میگن خواهرت تهرانه دفعه اول رو تو بیا بعد من نتونستم برم مشکل پیش اومد الان طرف میگه باید تو این پنج ماه ده بار همو میدیدیم انگار از من انتظار داره هی برم پیشش و از خودش نه چیکار کنم؟