بابام اخلاق بدی داره. خودخواه و خودرای. البته من احساس میکنم مریضه..مشکل روانی داره. از زور گفتن، قدرت نمایی کردن و بقیه رو آزار دادن خوشحال میشه . مامانم وقتی میشینیم باهم حرف میزنیم اونم دلخور و ناراضیه. ولی وقتی بابام یه کاری میکنه و اعصاب منو خرد میکنه طرف بابامو میگیره. اصن دیوونم کردن. من خیلی از دستشون گریه میکنم. یک سالی هست که خودزنی میکنم از دستشون. اخرشم من میشم بداخلاق و پاچه بگیر و نمک نشناس. واسه مرگ بابام ک لحظه شماری میکنم. واسه این همه تحقیرپذیری مامانم هم متاسفم. میبینمشون کفری میشم. تورو خدا بگید چ کنم. زیر نظر روانپزشک بودم خب این کرونای کوفتی شروع شد. دانشگاه و خوابگاه تعطیل شد. 93 روزه من برگشتم به این خونه خراب شده....اه