من اگه بخوام بگم گریم میگیره باز
ماجراش طولانیه یکم
من دو ماه اول ازدواجم جلوگیری طبیعی داشتم و از اونجایی که خیلی بچه سال بودم همش وسواس فکری داشتم که نکنه باردار نشم کلا و نازا باشم همه ی اطرافیانمم میگفتن جلوگیری نکن ماهم نکردیم یه سال بعد شدیم همون اول نمیشی و این حرفا
بعد تا جلوگیریمو ول کردم رفتیم مسافرت اونجا مریض شدم رفتیم بیمارستان دکتر گفت باردار که نیستی گفتم نه هنوز دو هفته شده جلوگیری مو ول کردم فک نکنم خلاصه دکتر گف برو داروخونه داروهاتم بگیر بعلاوه کیت بارداری که این داروهایی که برات مینویسم اگه باردار باشی برات ضرر داره منم همون کارو کردم و از اونجایی که تا سرم بهم وصل کردن غش کردم و به عبارتی بیهوش شدم گذاشتن کیت موند برای روز بعد یادمه حتی طریقه استفادشو نمیدونستم خلاصه روز بعد کیت گذاشتم و دیدم یه خط افتاد و با خیال راحت رفتم صبحانه و تستو انداختم تو کیفم وقتی صبحانم تموم شد برگشتم که بندازمش آشغالی که دیدم دوتا خط شده.و از اونجایی که خیلی بی تجربه بودم به جاریم نشونش دادم و اونم گف مثبته...اصلا شکه شدم چون فقط دو هفته از ول کردن جلوگیریم گذشته بود شوهرمم که بچه خیلی دوس داش همون موقع زنگ زد برا مادرش اینا و بهشون گف من حتی آزمایش هم نداده بود گذشت و دو هفته بعد حالت پریودی داشتم و تو لباس زیرم خون دیدم حالم خیلی بد شد فک کردم الکی به همه گفتیم باردارم واسه همین رفتم آزمایش دادم که جوابش مثبت شد مادرشوهرم اینام اومدن مسافرت پیش ما هروز همه زنگ میزدن و فضولی که چطور هنوز دوماه نشده ازدواج کرده بارداره و جاریمم هی متلک مینداخت که تو تو نامزدیت باردار شدی و این حرفا که من به شوهرم گفتمچرا اینقد زود به همه گفتی که مادرش کنارمون بود که با یه لحن خیلی خیلی بدی برداشت کاش صد سال سیاه بهم نمیگفتین که بارداره...شوهرم خیلی حالش بد شد و گفت مادر این چه حرفیه مادرش گفت نمبینی زنت میگه مادرت رفته همه جا گفته....درصورتی که همین کارم کرده بود خلاصه همه جا چو افتاده بود من از نامزدیم باردارم و منم خیلی روزای پر گریه و سختی داشتم الانم بهت نصیحت میکنم زود نگو بهشون...ببخشید اگه طولانی شد.