هیییییی ! اگه به گذشته برمی گشتم قدر بابامو بیشتر از همیشه می دونستم و هر روز دست و پاهاشو می بوسیدم ، هر روز عطر تنشو یک دل سیر نفس می کشیدم !
محبت و احترام اضافه به کسایی لیاقت نداشتن و فقط ناسپاسی کردن ، نمی کردم . با خیلی از دوستای گذشته ام دوستی نمی کردم . فرصتی که برای خریدن زمین و خونه داشتم از دست نمی دادم .
بزرگترین حسرتم آخرین خداحافظی با پدرمه ، که نمی دونستم آخرین باره و ساده و کوتاه بود......