من پام شکسته ، خواهرم راهش خیلی دوره باخبر شد خواست بیاد دیدنم ،چون شوهرش خیلی بداخلاقه فقط گفته دو روز بریم ببینش و برگرد خواهرم میخواست به من کمک کنه چون کسی پیشم نیست و دوتا بچه دارم،اومدن حالا خواهرمو دیدم حالش داغونه درد خودم یادم رفت مث روانیا شده از بس شوهرش بداخلاقه، میگه دیگه برنمیگردم .فردا وقت رفتنشونه گفتم هرچی شد تحمل کن ولی دیگه نرو بچه هم ندارن ، نظرتون چیه؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خیلی فحش میده خواهر مادر پدر مادر حتی مال خودشو خدارو ،خیلیییییییی گیر میده نه فیس بوک داره نه اینستا نه اسنپ چت ،میگه مهمون اومد مردونه زنونه کنیم نباید با کسی بخنده حتی تو خونه میگه لباس لختی نپوش میگه من شوهرم تو زنی نباید واسه من ادای شوهرارو در بیاری باید هرچی میگم گوش کنی ،کمی از بدی هاش