یکی از اقوام تو ده زندگی میکنن خواستن برا دخترشون تولد بگیرن رفتن از بیرون بادکنک بخرن برگشتن خونه دیدن یکی کاندوما رو باد کرده وصل کرده ب در و پنجره دیده پدر شوهرش خونست گفت بابا اینا چیه اونم گفت من دیده بودم بادکنکاتونو رفتم آوردم برا چی دوباره رفتی گرفتی فقط نمیدونم چرا شیره داشت توش😂😂😂🤕😐