نمیدونم چرا خدا باهامون اینکار رو میکنه
شوهرم هر چی کار میکنه پولش رو میخورن و نمیدن دوباره یه چکش داشت برگشت میخورد
مامان بیچاره من بهمون قرض داد
خانواده شوهرم که خودشون رو کشیدن کنار و عین خیالشون نیست منم دیگه خسته شدم همش باید من و خانواده ام حمایت کنیم
مامانم امروز کلی بهم قر زد گفت مگه خانواده نداره که همش به تومیگه
نمیدونم دیگه چیکار کنم
خسته شدم
راست میگه مادرت این طوری بهت عادت میکنه
حق داره مادرت
دیشب به شوخی بهش گفتم بیا من مهریم رو میزارم اجرا بعد بابات خونه و مغازه و ماشینش رو میفروشه میده بهت که بدی به من وقتی داد دوباره با هم زندگی کنی شوهرم گفت اینکار رو بکنیم فکر کردی میده بهم میگه برو زندان واقعا هم همچین آدم های هستن
عزیزم خدا شما رو نمیبره تا نرز بی آبرویی، خودتون اینکارو میکنید. تا وقتی شوهرتون به شما و خانواده تون امید داره این اشتباهاتش تکرار و تکرار میشن. میدونم گفتنش سخته ولی باید اجازه بدید خودش روی پاهای خودش بایسته و یادبگیره مسئولیت اشتباهاتش رو بپذیره. باید دستتون رو از پشتش بردارید تا به خودش بیاد. این دفعه که گذشت ولی باهاش صحبت کنید و اتمام حجت کنید اگه دوباره همچین مشکلی پیش بیاد فقط خودشه و خودشه و دیگه هیچکس حمایتش نمیکنه. و اگه خدایی نکرده دوباره اتفاق افتاد پای حرفتون بمونید اجازه بدید چکش برگه بشه و حتی اگه لازم شد چند روزی بره زندان یا درگیر اضطراب طلبکار و حکم جلب باشه تا به خودش بیاد و دست از اشتباه کردن برداره.
ببخشید میدونم ناراحتی شاید این حرفم ناراحتت کنه..ولی وظیفه هیچکدوم از خانواده ها نیست بهتون کمک کنن..فکر نمیکنی شوهرت باید کاراش یجوری انجام بده ک احتیاج ب کمک مالی نداشت باشین
از این دلم میسوزه که مقصر نیست پولشو بهش نمیدن نمیدونم چرا اینجوری میشه
دنبال الواتی نیست فقط به فکر کار ولی چون تازه وارد این کار شده اینجوری میشه
این دفعه بهش گفتم مامانم میگه دفعه آخر که بهت میدم گفتم مامانم از دوستش قرض گرفته گفته زود باید پس بدی بهش
