مثال خوبی زدی عزیزم. منم میگم من میدونم و پدرم. به مهمونا هیچ ربطی نداره
بله گفتم که اصلا ارتباطی به مهمونها نداره ، حرمت پدر مهم هست ، هرچند بگیم من میدونم و پدرم ولی واقعیت اینه که توی اون لحظات که داشتیم نمایش روسری مون رو میدادیم ( به عنوان مثال) عملا به پدرمون میگفتیم تو هیچ کاره ای ، این من و دل من هست که مهمه . و خوب این اصلا قشنگ نیست . هرچند پدر ممکنه انقدر بزرگوار باشه که مارو ببخشه ولی این چیزی از زشتی کار اون لحظات ما کم نمیکنه.
ای پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بیطاقتم، و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده، آکنده است؛ و این در حالی است که تنها تو میتوانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمدهام دور کنی. پس با من چنین کن، اگر چه شایستهی آن نباشم، ای صاحب عرش بزرگ.
بعضیا نمیگیرن من ماه رمضون روزه نگیرم عداب وجدان میگیرم فقط باردار بودم نگرفتم کامل
من می دونم اگه روزه می گرفتم شیرم کم میشد یا خودم اذیت میشدم به هرحال قضاهاشو گرفتم و به نظرم گرفتن قضای روزه از خودش سخت تره و من همیشه قضا رو بی سحری می گیرم