میشد چیزی شبیه بر باد رفته .
زندگی من یه رمان کسل کننده میشد که خواننده حرصش میگرفت چرا من که نقش اولشم اینقد زندگیم مسخره اس خودمم بی عرضه ام
ژانر خمیازه و خواب 😑😐
دختری که بخاطر یه اشتباه کلا شکست خورد
ژانر دیوونه نداریم؟
آلیس در سرزمینه عجایب .
بچگی هام جذاب.بزرگسالیم غمگین و حوصله سربر🙁
یه داستان کاملااا غمگین که بعد ازدواج کمی بهتر شد زندگیش.
اسم کتاب من میشد «همواره در جریان»😂😂😂چون هیچکدوم اتفاقات زندگیم دست من نبوده و من فقط تو یه قایق با جریان آب بدون پارو حرکت کردم.خداروشکر خدا هوامو داشته.وگرنه بدجور ب فنا میرفتم😍😍😍
dg ارام پرتلاش بالاخره خودش را پیدا کرد
مال منو اره تا اخرم میخوند خیلی جزیی میگم اینجا توسن ۶سالگی دیوونگیه مادرمو دیدم بابام رف زن گرفت مادر درمان شد اختلافات مادر بانامادری نداری فقر مادر سر کار میرفت خودم مدرسه تجاوز تو کودکی ازدواج تو ۱۴ سالگی شوهر معتادبه شیشه کارکردن سر کوره ها پدرشوهرر وبرادرشوهری که بهم باچشم بد وهوسبازانه نگامیکردن ۴ سال دربه دری وطلاق یک سال بیوه بودم هزارو یک حرف پشت سرم بود ازدواج کردم خدارو شکر شوهر خوب ولی بازهم نداری وزندگب باخانواده شوهر سرگوفتها وگریه های شبانه وبل آخره نورامید اومدن دخترم مستعجری خریدن ماشین رونق گرفتن کارشوهرم خریدن زمین ساختن خونه خریدن ماشین جدید خریدن زمین وبارداری مجدد وخدارو شکر الان ارامش اینها همه هر کدوم یه داستانهیی یه اتفاقهایی که یاد اوریش زجر کشم میکنه ووهزار اتفاق دیگه که خاننده داستان زندگیم مشتاق تر میشه واسه خوندنش
دختری متفاوت از همسالان، همیشه تنها با خود درگیری های ذهنی بسیار...
ولی بنظرم ۴۰ سالگیم میتونم زندگیمو رمان کنم... چون تکلیف یه چیزایی هنوز معلوم نیست...
ب طور کلی رمان خوبی درمیاد... یه زندگی واقعی ک کمک میکنه بقیه یادبگیرن میشه خودمون زندگیمون رو تغییر بدیم و همونطور ک میخوایم بسازیم و خدا بسیار کمک میکنه..
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
41 ثانیه پیش
42 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
