منم يه بار دختر همسايمون كتاب فيزيكم رو برده بود لازمش داشتم رفتم دنبالش تو فكر بودم زنگ درو زدم يهو از ايفون گفت بله منم هول شدم گفتم الو سلام وچقدرم ترسيدم از صداش 😂😂😂😂😂😂
ما یه سری سوتی دست جمعی داریم تو کلاس تو کلاس فیزیک‌بودیم معلممونم مرده بعد سر اینا بود که چه زمانی ما امتحان بدیم بعد همینطوری بحث بود یهو دوستم داد زد گفت آخرش کی میدید دوشنبه یا سه شنبه یعنی معلممون سرشو انداخته بود پایین تو افق لبخند میزد مام نمیتونستیم نخندیم
یا مثلا سر کلاس دینی بودیم معلمم‌میگفت ببینید بچه یه چیزایی تو ذهنتون هست مثلا بابا جای خالی داد ماهم همه غش رفتیم معلمم میگفت کلاس شمارو اینقدر پوچ ندیده بودم
ی بار دیگه هم زنگ زدم اپراتور اینترنت خونه
اینترنتمون زیاد قطع میشد بعد وصل هم نمیشد چون فیبر نوری کشیدن(هرچند کلی مزایا داره اما واقعا واسه کوچه ما کلی معایب داره)
بعد من به اقاهه گفتم مشکلمو ایشون گفتن خب سیم adsl و phoneبه چی وصلن
؟
من گفتم اولی به سمت راستی دومی هم به سمت چپی
اقاهه گفت خانوم به نظرتون من میبینم سمت راست و چپ شمارو
رفته بودم فرشگاه فروشندش یه پیر مرد لاکچری بود ازش خوشم اومد
خاستم مزه بپرونم گفتم حاجی ببخشید تخم مرغ غاز داری؟ اونم اینجوری نگام کرد گف نه زهرِ مارِ اسب داریم
من😕
تخم مرغ غاز😂
زهر مار اسب😆
پیرمرد😈
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
