من عینک میزنم تازه عروس که بودم مادر شوهرم یه روز بهم گفت ما اصلا تو خانوادمون عینکی نداریم الحمدالله اصلا هم دوست نداشتم عروسم عینکی باشه ولی دیگه چی کنیم تو شدی عروسمون ( حالا خوبه سلیقه خودش بودم ) انقدر دلم شکست که خدا میدونه ولی هیچ آرزو یا نفرین بدی در حقش نکردم طی دو ماه بعد این حرفش هم خواهر شوهرم هم برادر شوهرم چشماشون ضعیف شد و عینک زدن به چشماشون بعد چند سال برادر شوهر و خواهر شوهرم که ازدواج کردن همسرهای اونها هم عینک میزدن
الا بذکر الله تطمئن القلوب