شوهر من عرق خوره جوری میخوره که به حال مرگ میوفته باز دیروز از ظهر نشستن پای مشروب خوری ساعت 11 از خونه مامانم بهش زنگ زدم گفتم پاشو بیا دمبالم گفت نه نمیام امشب خیلی پررو شده چجد شب یبار دیگه تا صبح پیداش نمیشه هی بهش چیزی نگفتم گفتم بیخیال میشه یه شب بیرون بود دو شب بیرون بود ولی هی پرو پرو تر میشه
دیشب تلفنی دادو بیداد میکردم باهاش تا ساعت 1 نصفه شب هی گفتم پاشو بیا دمبالم حق نداری بیرون بمونی فایده نداشت که نداشت اخرش دیگه جوابمو نمیداد