۱۹ نفرند. برای خواندن نامهایشان باید نفسهایت را حبس کنی. ساده نیست؛ ۱۹ جوانی که حتماً رویاهای زیادی برای فردای دوران خدمت خود داشتند و حالا نام و تصویرشان قرار است تا همیشه داغی باشد بر سینههایی که به وقت شبهای دلتنگی، اشکی از چشمی سرازیر میکند.
میخوانم و پایین میروم. جعفر، خسرو، مصطفی. پایینتر میروی، عادل، منصور، سعید، عادل. چه جوانانی اسماعیل، چرا تمام نمیشوند؟ مگر خاک چقدر توان دارد که این همه عمر و جوانی و آرزو را در خود محبوس کند. آرش، محمد، فخرالدین