2777
2789
عنوان

نیروی محرکه برای انجام پایان نامه

100 بازدید | 19 پست

سلام بچه ها 

دیدید بعضی از کارها شروع ش سخت هست! شما با چه نیروی محرکه ای کارهاتون رو انجام می دید؟ 

اگر دانشجو بودید از تجربیات نگارش پایان نامه تون بگید(قسمت انگیزشی و مدیریت زمان)


من اگر با دوستم گروهی انجامنمیدادم مطمئنا انصراف میدادم چون خیلیییی بهم سخت گذشت و اذیت شدم سر پایان نامه بماند که پایان نامه دوستمم خودم نوشتم اما کلا سخت بود و اون بهم انرژی میداد 

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من از نوشتن پایان نامه لذت میبردم ....یادمه فصل چهار پایان نامه ام که اکثر افراد نمیتونستن خودشون انجام بدن من از طریق خریدن یک کتاب و مطالعه اون تونستم خودم بنویسم استادم خیلی حمایتم کرد وقتی دید خودم دارم فصل چهارو مینویسم آخر سر هم از نمره 18 من تونستم 18 کامل بگیرم .....

هیچی 

من که واقعا استاد پایان نامه ام منو کشت 

دیگه میخواستم بندازم دور پایان نامه ام رو 

اما خب خدا خواست همت کردم رفتم نشستم توی کتابخونه دو هفته ایی همشو دست نویس کردم و علامت گذاری کردم 

بعد نشستم تایپ کردمش سه چهارروزه

بعدم که یه خانومی بود دوستم بود از کتابخونه دانشگاه گفت نکات وردشو خودم برات درست میکنم اگر ایراد داشت

که دستش درد نکنه سریع یکساعته درستش کرد نکات ریزشو دادم چاپ 

لایک نکن جون خودت ریپلای بهتره ماسکتم بزن کرونا خیلی خره

پایان نامه که خیلی با حاله آدم کلی کتاب میخونه حس با سواد بودن داره😁

پیش بیا! پیش بیا! پیشتر!                                         تا که بگویم غم دل بیشتر                                          دوست ترت دارم از هرچه دوست.                               ای تو به من از خود من خویشتر.                               دوست تر از آنکه بگویم چقدر.                                    بیشتر از بیشتر از بیشتر

من خودم تحقیق و پژوهش رو دوست داشتم. یادمه از اینکه مقاله می خوندم و ترجمه میکردم و مطالب و کنار هم می نوشتم خیلی لذت می بردم. بخاطر همین چون مشغله های دیگه ای هم داشتم کارم سه ترم طول کشید. ولی بقیه رو می دیدم که دادن بیرون براشون انجام دادن و یک ترمه دفاع می کردند خیلی ناراحت می شدم. مخصوصا وقتی استاد راهنمام هم اصلا کمک نمی کرد و انتظار داشت همه چیز و از اول بدونم. وسطای کار خیلی شل شدم و ناامید شدم ولی فقط به این فکر می کردم که زودتر دفاع کنم از دست استاد راهنمای بداخلاق و بی مسئولیتم راحت بشم شده بود انگیزه واسم.  

آرامش سهم قلبی است که در تصرف خداست.
پایان نامه ارشدو؟ 

بله عزیزم 

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
آفرین عزیزم  من هنوز دفاعم مونده 🤦

من ۲۱ بهمن دفاع کردم و خدا خیر بده دوستمو که محرکه‌ی من بود وگرنه من میگفتم بزاریم برای ترم بعد به حوصله پایان نامه و.. رو مینویسیم

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
من ۲۱ بهمن دفاع کردم و خدا خیر بده دوستمو که محرکه‌ی من بود وگرنه من میگفتم بزاریم برای ترم بعد به ح ...

آره واقعا اگه باهم بنویسیم خیلی بهتره 

من برنامه ریزی میکنم بشینم پاش اما بعد یه روز بیخیال میشم 

الان هم که دانشگاه و کتابخونه ها باز نیست تو خونه نمیتونم کار کنم

دکتری شرکت کردی؟ 

آره واقعا اگه باهم بنویسیم خیلی بهتره  من برنامه ریزی میکنم بشینم پاش اما بعد یه روز بیخیال می ...

راستش من علاقه ای به درس خوندن نداشتم و دوست داشتم برم سرکار ولی مامانم نذاشت گفت اگر الان بری سرکار دیگه نمیری ارشد بخونی و... همه حداقل مدرک ارشد رو دارن و... منم افتادم توی چاه مجبور شدم تا تهشو برم و هیچ علاقه ای ندارم دکتری شرکت کنم تصمیمم اینه بعد از کرونا برم سرکار چون توی خونه موندن اعصابمو بهم میریزه

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز