میدونم طولانیه ولی ممنونم که وقت میذارین بخاطر شرایط حضوری نمیتونم برم مشاور...
اینقدم سریع نگین طلاق چون زندگیمو دوس دارم و نگین توهم میزدی تو دهنش چون نمیتونم کسیو ک دوست دارم اینکارو کنم
چند روزی بود احساس میکردم دیگ بهم محبت نمیکنه، باهم حرف میزدیم بازی و خنده داشتیم ولی محبت نبود .اول سکوت کردم فک میکردم یا خستس یا بخاطر روزه گرفتن حال نداره ولی بعدا متوجه شدم اینا همش بهونس... منک ازش نخاستم هرروز برام گل بگیره و حرفای رمانتیک بزنه بعدش بهش گفتم همینا گفتم تو چرا مث قبل نیستی انگار عوض شدی محبت نمیکنی منک ازت نخاستم بری کوه بکنی ولی همینک از خواب بیدار میشی ی لبخند بزنی یا بدون دلیل ببوسی یا حالمو بپرسی کلی ذوق میکنم.... چند روز بهش وقت دادم بااینک برام سخته من ازش بخوام تااین کارو انجام بده ولی گفتم و اونم توجهی نکرد... حرف میزدم توجهی نمیکرد انگار صدامو نمیشنید ،جاییم درد میکرد مث قبل برام نگران نمیشد فقط میپرسید براچی درصورتی ک من دلیلش برام مهم نبود فقط میخاستم جلب توجه کنم...شاید تواین مورد زیاده روی کردم چون اخه اصن دست خودم نیس نمیتونم جلو خودمو بگیرم و مث خودش بیخیال باشم...