اول خودم میگم شوهرم صبح میره تا چهار بعد ظهر روزای عادی نهار میخورد میرفت میخوابید من و بچمم باید ساکت باشیم تاهشت و نه شب بعد میومد تو حال گوشی به دست تا شام بعدشم شام میخورد میگفت بچه رو بخوابون من میخوام تو ارامش فیلم ببینم جای خوابشم عوض کرد تو همون حال میخوابه الان که ماه رمضونه یه راست میخوابه تا افطار بعد افطار میکنه گوشی به دست جلوی تی وی اگه بجه شیطنت کنه داد میزنه و تهدید به کتک حرفم زیاد نمیزنه اگرم بزنه از بی پولی و گرونی و ... احساس افسزدگی و بی حالی دارم
کاربر سال 92هستم بخاطر یه سوتی از نی نی یار خواستم بترکونتممممم
شوهر من صبح كه من خوابم ميره و شب دمه افطار مياد غذا ميخوره و همون سر سفره حرفي صحبتي باشه ميكنيم و بعدم يه راست رو تخت ميگه پاهام درد ميكنه نميتونم بشينم از بس سر پاست و تو گوشي تا ساعتاي ده اينا كه ميخوابه و منم همش شاكيم و ميگم چرا هر شب فوري ميري رو تخت و تو گوشي بكم بشين البته تو ايام قرنطينه كه خونه بود فيلم ميديم و بازي كامپيوتري اينا ولي وقتي سر كاره معمولا همينقدر خستس
الهی گردم بهتر از منی که ویار کردم گفتم برا روز تولد بیا کیک نخریم بجاش ساندویچ بگیریم خودمون درست کنیم بخوریم من قبلا ویار کباب برگ داشتم ولی کورنا بود نگرفتیم الان رستورانا بازن گف خب مگه ویار کوبیده نداشتی میخوای کوبیده بگیرم گفتم نه برگ بگیر تو فر گرم میکنم از خسیسش گف من برگ دوست ندارم کوبیده می خورم بعدش گف میخوای همون ساندویچ بگیرم گفتم باشه شانس من مامانم عصری گف بیا بعداز ظهر خونه برات ساندویچ گرفتیم تولد خودمونی بگیریم من رفتم شب که اومدم خونه شوهرم ساندویچش رو خورد حتی یه کلمه نگف خب پس من فردا برات برگ میگیرم ازش حالم بهم میخوره هیچی نکرد به خاطر برگ نیست بی معرفته