در یک شب از شب های زیبا خدا تورا در دستانمان قراررداد و مارو لایق تو دانست از ان پس تو به زندگیمان رنگ ومعناو مفهوم دادی...پسرمون دارا عشق زندگیه مامانو باباش یه مردادیه جذاب
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من یه دخترم...من دخترونگی هامو با هیچی عوض نمی کنم ...نه با تماشای فوتبال از تو ورزشگاه...نه با ازاد بودن و گشت زدنای نصف شبا...نه با هیچیه هیچی ...دنیای دخترونمو فقط یه دختر می تونه لمس کنه ... مرا دختر خانوم می نامند مضمونی که جذابیتش نفس گیر است...دنیای دخترانه من نه با شمع نه با عروسک معنا پیدا نمی کند ...و نه با اشک و افسون اما تمام این ها را در بر می گیرد ...من نه ضعیفم نه ناتوان چرا که خداوند مرا بدون خشونت و زور بازو می پسندد...اشک ریختن ضعف من نیست قدرت روح من است...ما دختریم مهم نیست چند سالمونه هرچقدر هم که بزرگ شده باشیم...وقتی یه جا پارک خلوت می بینیم میریم میشینیم رو تاب ...با بیشترین شتاب تاب می خوریم...وقتی اسباب بازی فروشی میبینیم وامیسیم پشت شیشه و دونه دونه عروسکا رو نگاه می کنیم ... جا مدادیمون عروسکیه و توش پر از مدادا و خودکارای رنگا رنگه ...وقتی پاستیل و شکلات و بستنی های رنگارنگ می بینیم لبامونو جم می کنیم و می خوایم ...وقتی سوسک و عنکبوت می بینیم جیغ میزنیم و از سر کوله یکی بالا میریم ...روزی چند بار خودمون و تو ایینه نگاه می کنیم و جلوش اهنگ می خونیم و می رقصیم ...ما همینیم ...تو دختری گرون باش...سنگین باش...عاقل باش...قلبتو به هر کسی نده ...تنت رو به هر کسی نده...تو خانومی کن خدا هم برات خدایی کنه ... به سلامتی ما دخترا
به منم گفتن ساک بارداری نداری من ۳ روز رفتم خون دادم ازمایشو دردسر که بارداری خارج رحمی نباشه بعد رفتم پیش دکتر حرفه ای تر برا سونو هم ساک بود هم جنین نرمال بود دکتر اولی چون تجربش کمتر بودو دستگاش قوی نبود نتونسته بود ببینه ساک رو
منم تا هشت هفته میرفتم سونو میگفتن تشکیل نشده ، بار اخر رفتم که اگر نشده سقط کنم که گفتن قلبش داره میزنه ، عجله نکن ، یه دوهفته دیگه صبر کن اگر خدایی نکرده تشکیل نشه به احتمال خیلی زیاد خودش شروع به دفع کنه ، ممکنه لقاح دیر انجام شده باشه ، من کلا همه چیم با دوهفته فاصله میشد ، قلبش ان تی خلاصه هربار رفتم میگفتن برو یه هفته دیگه بیا مشخص نیست ، چون لقاح دیر انجام شده بود
کاربر آشغالی که به پدرم توهین کردی بدون من هنوزم دارم برای تمام مرده هات و جدُآبادت لعنت میفرستم ، حتی اگر تو فراموش کنی اما یکی هست که هرروز داره تن مرده هاتو تو گور میلرزونه ، بی همه چیز🤬🖕🏻